چکیده:
این مقاله سر آن دارد که زیباترین داستان قرآن مجید؛ یعنی احسن القصص را از منظر هنر داستان
پردازی بنگرد تا نشان دهد که این کتاب آسمانی» تنها از لحاظ لفظ و معنا فصیح و بلیغ نیست؛ بلکه
از جهت ساختار داستان نیز جنبهی هنری شگفت انگیزی دارد.
در پی تحقق این هدف عنصرهای ساختاری داستان حضرت یوسف (ع) راء در قرآن مجید؛ یافته.
در حد توان تحلیل و به اختصارء معرّفی کردهایم.
بنابراین» پس از درآمدی کوتاه برای روشن شدن چارچوب کلی داستان؛ ساختار این قصّهی
قرآنی را با اشاره به اجزایش بررسی کرده و تحلیل دقیق تر هر یک از عنصرهای سازندهی این قصه را
زیر عنوانهای مشخص,» موضوع» درونمایه» طرح» شخصیّت» زاویهی دیدء گفت و گو, زمان و مکان,
لحن, فضاء زبان سبک» تکنیک و هدف آوردهایم. اگر چه پیش تر مفسران و محققان زیباییهای
صوری و معنایی این قصه را در آثار خویش نشان دادهاند. هدف این نوشته برجسته کردن زیباییهای
آن از منظر نقد ساختاری بوده است.
خلاصه ماشینی:
(يا حقي، ١٣٦٩: ٤٦٦) به هر روي اين قصه همانند داســتان هاي ديگر، طرحي نسبتا پيچيده و درونمايه يي اصيل و زماني نسبتا دراز دارد و تقريبا تمام دوران حيات يوسف به مثابه ي شخصيت اصلي، در آن توصيف ميشود و مکان يا مکان هايي مشخص براي نمايش کنش اشخاص در آن به چشم ميخورد.
(سيد قطب ، ١٣٥٩: ١٩٩) امــا اين بهره گيري قرآن از داســتان براي ابــلاغ پيام خود «هرگــز مانع از بروز و آشکارشــدن خصايص فني و هنري آن نيســت »، (همان ) اين داســتان ها که با تصرف در واقعيت جنبه ي هنري يافته اند، مخاطب را شــيفته وار به دنبال خود ميکشــند، تا پيــام اصيل خود را در لحظه هايي کــه روي دادها بر او اثر ميگذارد، به وي ابلاغ کند اين مســاله که قصه ي يوســف مثل هر قصه ي هنري، ابتدا «لذت » ميبخشــد و سپس «ميآموزد» در شــان نزول اين سوره ي يوسف آمده است : گويند صحابه ي رسول خدا به نزد او آمدند و آرزو کردند که اي کاش خداوند «به ما ســوره يي فرســتد که مبني بر امر و نهي و مبتني بر وعده و وعيد نبود؛ بلکه مشــتمل باشــد بر حکايات و قصص ، تا آيينه ي دل ما از زنگار هجوم وعظ صقالت پذيرد».
اما وقتي اين مســأله در قرآن مطرح ميشــود، هر خواننده ، به ويژه مســلمانان ، به دنبال نگاه قرآني به اين موضوع و هدف خاصي اســت که از آن در نظر دارد و براي بيان موثر و به همين دليل آن را در قالب قصه يي دلنشــين ريخته و به «اسطوره ي قداست »تبديل کرده است تا بتواند «سرمشق » هميشــگي آدميان در تمام روزگاران قرار گيرد.