چکیده:
هدف از پژوهش حاضر بررسی رابطه گرایش مذهبی به عنوان بخش مهمی از نظام فرهنگی در جامعه با بیتفاوتی-اجتماعی و تفکرانتقادی در بین دانشجومعلمان دانشگاه فرهنگیان میباشد. روش تحقیق پیمایشی است و جامعه آماری کلیه دانشجو معلمان دانشگاه فرهنگیان اصفهان میباشندکه در پردیسها و مرکز آموزش عالی به تحصیل مشغول هستند و حداقل یک ترم تحصیلی را گذراندهاند. به منظور تعیین حجم نمونهی 331نفری از نرمافزارIBM SPSS Sample Power همچنین فرمول کوکران استفاده شد. روش نمونهگیری تصادفی طبقهای است. جمعآوری اطلاعات با استفاده از پرسشنامه محقق ساخته مبتنی بر پرسشنامههای گرایش مذهبی گلاک و استارک،تفکرانتقادی ریکتس و بیتفاوتی اجتماعی کوپر اسمیت انجام شد. با بهرهگیری از نرم افزار ایموس به برازش الگو (با رویکرد دو مرحلهای تحلیل عاملی تاییدی و برازش تحلیل معادلات ساختاری) و سپس تجزیه و تحلیل فرضیهها پرداختهشد. نتایج حاصله با توجه به تحقیقات پیشین و نظریات دانشمندان و تحقیق حاضر حاکی از رابطهی معنادار بین میزان گرایش مذهبی دانشجویان با بیتفاوتی اجتماعی و تفکر انتقادی دانشجو معلمان دانشگاه فرهنگیان اصفهان بودهاست. ضریب تاثیر استاندارد شده برای فرضیهها 686/0- و 377/0 بدست آمد. مقدار 001/0 برای P نشان از تایید این فرضیهها دارد. به عبارت دیگر گرایش مذهبی با بی تفاوتی اجتماعی رابطه معکوس و با تفکر انتقادی رابطهای مستقیم دارد. پس با اطمینان 95 درصد فرضیههای تحقیق تایید میشوند.
The purpose of this study is to investigate the relationship between religious orientation as an important part of the cultural system in society with social indifference and critical thinking among students and teachers of Farhangian University. The research method is survey and the statistical population of all students is the teachers of Farhangian University of Isfahan who are studying on campuses and higher education centers and have spent at least one semester. IBM SPSS Sample Power software as well as Cochran's formula were used to determine the sample size of 331 people. The sampling method is stratified random. Data were collected using a researcher-made questionnaire based on the Glock and Stark Religious Orientation Questionnaire, Ricketts Critical Thinking, and Cooper-Smith Social Indifference. Using Amos software, the model was fitted (with a two-step approach of confirmatory factor analysis and structural equation analysis) and then the hypotheses were analyzed. The results according to previous research and theories of scientists and the present study indicate a significant relationship between the level of students' religious orientation with social indifference and critical thinking of student teachers at Farhangian University of Isfahan. The standardized impact factor for the hypotheses was -0.686 and 0.377, respectively. The value of 0.001 for P indicates the confirmation of these hypotheses. In other words, religious orientation is inversely related to social indifference and directly related to critical thinking. Therefore, 95% of the research hypotheses are confirmed with confidence.
خلاصه ماشینی:
پرسش هاي تحقيق اکنون سوالات اساسي اين پژوهش حول اين مسايل است که : آيا مذهب و گرايشــات مذهبي به عنوان بخشــي از فرهنگ با بيتفاوتي افراد آن جامعه از جمله دانشــجويان در محيط آموزشــي و دانشــگاهي رابطه اي دارد؟ آيا دانشـجوياني که از پايبنديهاي مذهبي بيش تري برخوردارند، نسـبت به مسـايل مطروحه در کلاس درس و محيط دانشـگاه از حسـاسـيت بيش تر و مشارکت اجتماعي بالاتري برخوردارند؟ آيا تمايل به تفکر انتقادي در بين دانشـجويان دانشـگاه فرهنگيان با مسـائل فرهنگي ازجمله گرايشات مذهبي رابطه اي دارد؟ آيا ميتوان محيط آموزشــي دانشــگاه را به محيطي براي توســعه مشــارکت اجتماعي و از بين بردن حس بيتفاوتي اجتماعيتبديل نمود؟ و گرايش مذهبي دانشجويان با ميزان بيتفاوتي آنان رابطه دارد؟ محيط آموزشــي دانشــگاه تا چه ميزان ميتواند موجبات رشــد تفکرانتقادي دانشجويان را فراهم آورد؟ متغيرهاي گرايش مذهبي دانشـــجويان ، تا چه ميزان بيتفاوتي اجتماعي در محيط آموزشي دانشگاه و تمايل به تفکر انتقادي را تبيين ميکند؟ پيشينه تحقيق تلاش براي تحقق تفکر انتقادي سابقه اي طولاني و شايد بتوان ادعا کرد به قدمت عمر بشر دارد ولي، به لحاظ ريشه يابي آن در آموزش به زمان سقراط و افلاطون به بيش از ٢٥٠٠ ســال قبل بر مي گردد، آنان عملا اهميت جســت وجو براي شــواهد و دلايل مستند، بررسي دقيق استدلال ها و فرضيات ، تجزيه و تحليل مفاهيم اساسي و نيز پيگيري مفاهيم چه در عرصه ي گفتار و چه در حيطه ي عمل را آموزش ميدادند.