چکیده:
با توجه به بحرانهای مالی و بانکی سالهای اخیر، جایگاه حاکمیت شرکتی برای موفقیت شرکتها و بنگاههای مالی اهمیتی بیش از پیش یافته است. بررسی علل و آسیبشناسی فروپاشی برخی از شرکتها و بانکهای بزرگ که زیانهای کلانی به ویژه برای سهامداران در پی داشته، نشان میدهد این خسارات عمدتا ناشی از ضعف سیستمهای حاکمیت شرکتی در این سازمانها بوده است. در این مقاله با استفاده از روش کتابخانهای و اسنادی به بررسی نقش حاکمیت شرکتی بر شاخصهای سودآوری نظام بانکی و مقایسه تطبیقی بین کشورهای در حال توسعه(D8 ) و توسعه یافته(G7) در دوره زمانی 2005 تا 2014 و با حجم نمونه 15 بانک منتخب میپردازیم. برای برآورد مدل روش دادههای تابلویی بکار گرفته شده که برای آزمون اعتبار دادههای تابلویی از آزمون F و برای انتخاب اثرات ثابت و متغیر از آزمون هاسمن استفاده شده است. نتایج حاصل از برآورد مدل بیانگر اثرات معنادار متغیرهای حاکمیت شرکتی روی سودآوری بانکهای منتخب میباشد و همچنین سطح معناداری این متغیرها بین کشورهای در حال توسعه(D8 ) و توسعه یافته(G7) متفاوت میباشد.
Regarding the recent financial and banking crisis, corporate governance has gained a more important role on firms and financial institutes' success. Investigating the reasons for the failure of several firms and big banks, which has caused great losses for shareholders, shows that these losses are mostly due to weak corporate governance structures in these organizations. In order to answer the questions about the quality and quantity of the relationship between corporate governance and banking sector indices, we use panel data regression for a sample, including 15 selected banks from developing (D8) and developed (G7) countries during 2005 to 2014. In order to check the reliability of the estimated parameters, we used F-test and to choose between random or fixed effect models, we used Hausman test. The results confirm that corporate governance measures have a positive and significant impact on selected banks' profitability indices. It is also notable that the magnitude of estimators and their level of significance are different between developing (D8) and developed (G7) countries.
خلاصه ماشینی:
بررسي علل و آسيب شناسي فروپاشي برخي از شـرکت هـا و بانـک هـاي بـزرگ کـه زيـان هـاي کلانـي بـه ويـژه بـراي سهامداران در پي داشته ، نشان ميدهد اين خسارات عمدتا ناشي از ضعف سيستم هاي حاکميت شرکتي در اين سازمان ها بوده است .
در بررسي مـدل هـاي بالا ميتوان به اين نکته توجه نمود که مدل انگلوساکسون بر مبناي مدل بيروني حاکميـت شـرکتي بنـا نهاده شده که در آن مدل اغلب سهامداران بيرون از شرکت ميباشند و مسئوليت و وظايف هـر کـدام از سهامدارن ، مديريت و هيأت مديره به خوبي مشخص شده است و با توجـه بـه تبيـين درسـت مسـئله نمايندگي در اين کشورها بازار سرمايه قوي و گسترده وجود دارد.
٤. مروري بر پيشينه تحقيق ماه آور پور (١٣٨٦) در مطالعه اي با عنوان بررسـي اثـرات تمرکـز مالکيـت بـر عملکـرد شـرکت هـاي پذيرفته شده در بورس به بررسي رابطه بين تمرکز مالکيت بعنوان شاخص حاکميت شرکتي و عملکرد پرداخت که نتايج تحقيق نشان ميدهد که در سطح اطمينان ٩٥ درصد بين تمرکز مالکيت و سـود هـر سهم رابطه معناداري وجود دارد و هرچه تمرکـز مالکيـت بيشـتري بـر مـديران اعمـال شـده و موجـب عملکرد بهتر شرکت ها ميشود و رابطه بين تمرکز مالکيت و معيار بازدهي بستگي بـه نـوع مالکيـت و عوامل مؤثر بر بازدهي دارد.
ايزدي نيا و رسـائيان (١٣٨٩) در مطالعـه اي بـا عنـوان رابطـه برخـي از ابزارهـاي نظـارتي راهبـري شرکت و معيارهاي اقتصادي و مالي ارزيابي عملکرد، به بررسي اين موضوع براي ١٨٩شرکت بـورس اوراق بهادار تهران براي دوره ١٣٨٦-١٣٨١ پرداختند که نتايج اين تحقيق بيانگر آن است که ابزارهاي نظارت راهبري شرکت (شامل درصد اعضاي غيرموظف هيأت مديره و درصد سرمايه گذاران نهـادي) با تمامي معيارهاي اريابي عملکرد رابطه معناداري دارد.