چکیده:
پدیدۀ گرمای جهانی یا تغییرات آب و هوا یکی از آسیبهای توسعهی صنعتی است که رفاه نسل حاضر و نسلهای آینده را به مخاطره میاندازد. از آنجا که گرمای جهانی پدیدهای بلندمدت است، در مطالعهی آن موضوعات بینزمانی از جمله عدالت بیننسلی قابل طرح است. همچنین ارتباط متقابل میان گرمای جهانی و رشد اقتصادی قابل بررسی است. سوال اصلی مقاله حاضر این است که آیا تلاش در جهت تحقق عدالت بیننسلی میتواند به کاهش روند گرمای جهانی و در نتیجه تقویت رشد اقتصادی بیانجامد؟ تأکید عمده نویسندگان بر نرخ رجحان زمانی است که یکی از عوامل اثرگذار بر عدالت بیننسلی میباشد. برای پاسخ به سوال تحقیق از الگوی پویای ادغامشده آب و هوایی و اقتصادی (DICE) که نخستین بار توسط ویلیام نوردهاس طراحی شده استفاده شده است. چهار سناریو با محوریت نرخ رجحان زمانی برای نخستین بار توسط محقق طرح شدهاند که از مقایسه آنها با سناریوی پایه، اثر مثبت عدالت بیننسلی (کاهش رجحان زمانی) بر کاهش روند گرمای جهانی و در نتیجه تقویت رشد اقتصادی به اثبات رسیده است. بهعنوان یک نتیجه جانبی در مقاله حاضر نشان داده میشود که سیاستگذاری ایستا بر پایه اطلاعات یک مقطع زمانی و بدون در نظر گرفتن پویاییهای نرخ ترجیح زمانی، میتواند در دورههای آتی با شکست در هدفگذاری مواجه شود. بنابراین ضرورت دارد سیاستگذاران امر به جای سیاستگذاریهای مقطعی، برای مقابله با گرمای جهانی به تدوین رژیمهای سیاستی پویا اقدام نماید.
Global warming or climate change is one of the disaster of industrial development that damages present and future generation. Since the climate change is a long-run phenomenon, in its study inter-time issues such as intergenerational equity are discussed. Also the relationship between global warming and economic growth can be studied. The main question is whether efforts to achieve intergenerational equity can lead to slowing global warming and boost economic growth? The major focus researchers on time preference rate as one of the factors influencing the intergenerational equity. To answer the research question the Dynamic Integrated Climate-Economic model (DICE) is used. Four scenarios for the first time with a focus on time-preference rate compared with the baseline scenario by researcher, that the positive effects of intergenerational equity (reducing the time preference) on slowing global warming and strengthen economic growth has been proven. As a lateral result in this paper prove that static policy based on a time and regardless of the dynamics of the rate of time preference, can fail at some point of time. So it is necessary for policy makers to develop a dynamic policy regulations apply instead of cross policies.