چکیده:
در طی هزارۀ سوم پیشازمیلاد درحالیکه مرکز فلات ایران دچار گسستهای فرهنگی و بحرانهای اجتماعی و زیستمحیطی گردید و استقرارهای آن رو به افول نهاد، بخشهایی از نوار شمالی (بهعبارتی استان مازندران) و شمالشرق ایران یکی از دورههای درخشان حیات خود را تجربه میکردند و دارای حیات دیگر گردیدند. استان مازندران، در بخش میانی جبهۀ شمالی البرز مرکزی قرار دارد و ازمنظر بافت استقرار هزارۀ سوم پیشازمیلاد یکی از ناشناختهترین نقاط ایران محسوب میشود. نقطۀ کلیدی و آغازین این مهم، نداشتن اطلاعاتی متقن از تسلسل گاهنگاری نسبی و مطلق منطقه است، همچنین کمبود پژوهشهای مستقل و هدفمند در بخشهای شمالی البرز مرکزی و کرانههای جنوبی دریای مازندران خاصه استان مازندران، باعث گردیده که درک کافی و مناسبی از تحولات دوران مفرغ نسبت به سایر مناطق فلات ایران و بهدنبال آن، فرصت مطلوبی برای انجام تحقیقات تطبیقی و مطالعۀ برهمکنشهای فرهنگی با مناطق پیرامونی نداشته باشیم؛ لذا، نویسندگان در این پژوهش با توجه بهضرورت بازنگری فعالیتهای باستانشناختی عصر مفرغ جبهۀ شمالی البرز مرکزی درصدد ارائه جدول گاهنگاری مطلق برای منطقه میباشند. نوشتار حاضر تلاش میکند با ارائه جدول گاهنگاری بهروش مطلق ازطریق نتایج آزمایشگاهی منطبق بر لایهنگاری دقیق حاصل از کاوش محوطۀ قلعهبن، به مطالعه و تنظیم چارچوب گاهنگاری در عصر مفرغ جبهۀ شمالی البرز مرکزی بپردازد. همچنین ازطریق گونهشناسی سفالی منطبق بر گاهنگاری مطلق ارائهشده از این محوطه، به مطالعه و تنظیم چارچوب گونهشناسی سفالی دورۀ مفرغ جبهۀ شمالی البرز مرکزی بپردازند. پژوهش حاضر برپایۀ چارچوب نظری تاریخی-فرهنگی نهاده شده و بر ترسیم تطور زمانی فرهنگهای عصر مفرغ حوزۀ پژوهش تأکید داشته است؛ لذا از دیدگاه هدف یک پژوهش بنیادی است که در ابتدا برمبنای گمانهزنی و کاوش محوطۀ قلعهبن و سپس تجزیهوتحلیل یافتههای حاصل از کاوش و مطالعات کتابخانهای استوار بوده است و با رویکرد توصیفی-تحلیلی درصدد تبیین یافتههای فرهنگی است. نتایج پژوهش حاضر که براساس مطالعات آزمایشگاهی صورتگرفته برروی 38 نمونه بهروش کربن 14، نشان میدهد قلعهبن، محوطۀ استقراری مربوط به فازهای پایانی عصر مسوسنگ در اواخر هزارۀ چهارم پیشازمیلاد و سراسر دورۀ مفرغ (3300 تا 1450 پ.م.) بوده است و در پایان عصر مفرغ و اوایل عصر آهن احتمالاً بهدلیل تحولات محیطی متروکشده و قابلیت خود را بهعنوان محوطۀ استقراری از دست میدهد.