چکیده:
باورهای غیرمنطقی سبب ایجاد ناراحتیهای عاطفی شده دارای فرزند اوتیسمی را به خطر میاندازد؛ به نظر
میرسد که باید راهی برای کاهش باورهای غیرمنطقی پیدا کرد و به والدین یاری رساند. از این رو میتوان
اذهان داشت که برنامه هایی در جهت حمایت از خانواده، از جمله شیوه های کاهش باورهای غیرمنطقی
والدین بسیار کارساز بوده و به خانواده در پذیرش این مساله، انطباق درست با شرایط کودک کمک کرده
و در نتیجه، تاثیر مطلوبی بر نظام خانواده میگذارد. هدف از انجام این تحقیق اثربخشی درمان شناختی -
رفتاری بر باورهای غیرمنطقی والدین دارای فرزند مبتلا به اوتیسم دراستان کرمانشاه می باشد. این تحقیق از
نظر هدف کاربردی و از نوع شبه آزمایشی بوده است. جامعه آماری این تحقیق شامل والدین کودکان
مبتلا به اختلال اوتیسم شهرکرمانشاه میباشد. نمونه آماری به صورت در دسترس و به تعداد ٣٠ نفر انتخاب
و در دو گروه آزمایش و کنترل قرار گرفتند. در این پژوهش از پرسش نامه گلدبرگ و باورهای غیر
منطقی جونز (IBT) استفاده شد. روایی پرسشنامهها با نظر صاحبنظران در زمینه روانشناسی تایید و پایایی
آنها به کمک آلفای کرونباخ ٠/٨٩ و ٠/٨٦ بدست آمد. دادهها از طریق نرم افزار SPSS و آزمون
کواریانس مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. یافتهها بدست آمده بیانگر این است که درمان شناختی رفتاری
بر سلامت عمومی والدین دارای فرزند اوتیسم تاثیر مثبت و معناداری داشته است.
خلاصه ماشینی:
بنابر شرايط فوق با اطمينان ٠/٩٩ درصد ميتوان نتيجه گرفت که آموزش شيوه ي شناختي- رفتاري در کاهش انتظار بالا از خود (از مولفه هاي باورهاي غير منطقي) والدين داراي فرزند اوتيسم موثر بوده است و فرضيه ي پژوهش مورد تاييد قرار ميگيرد.
بنابر شرايط فوق با اطمينان ٠/٩٩ درصد ميتوان نتيجه گرفت که آموزش شيوه ي شناختي- رفتاري در کاهش واکنش به ناکامي (از مولفه هاي باورهاي غير منطقي) والدين داراي فرزند اوتيسم موثر بوده است و فرضيه ي پژوهش مورد تاييد قرار ميگيرد.
بنابر شرايط فوق با اطمينان ٠/٩٩ درصد ميتوان نتيجه گرفت که آموزش شيوه ي شناختي- رفتاري در کاهش بي مسئوليتي عاطفي (از مولفه هاي باورهاي غير منطقي) والدين داراي فرزند اوتيسم موثر بوده است و فرضيه ي پژوهش مورد تاييد قرار ميگيرد.
بنابر شرايط فوق با اطمينان ٠/٩٩ درصد ميتوان نتيجه گرفت که آموزش شيوه ي شناختي- رفتاري در کاهش وابستگي (از مولفه هاي باورهاي غير منطقي) والدين داراي فرزند اوتيسم موثر بوده است و فرضيه ي پژوهش مورد تاييد قرار ميگيرد.
بنابر شرايط فوق با اطمينان ٠/٩٩ درصد ميتوان نتيجه گرفت که آموزش شيوه ي شناختي- رفتاري در کاهش نا اميدي نسبت به تغيير (از مولفه هاي باورهاي غير منطقي) والدين داراي فرزند اوتيسم موثر بوده است و فرضيه ي پژوهش مورد تاييد قرار ميگيرد.
بنابر شرايط فوق با اطمينان ٠/٩٩ درصد ميتوان نتيجه گرفت که آموزش شيوه ي شناختي- رفتاري در کاهش کمال گرايي (از مولفه هاي باورهاي غير منطقي) والدين داراي فرزند اوتيسم موثر بوده است و فرضيه ي پژوهش مورد تاييد قرار ميگيرد.