چکیده:
در نظام اعتقادی شیعه «علم امام» از ویژگیها و مقومات مهم امامت است، بهگونهایکه نقش زیرساختی و بنیادی بر دیگر ویژگیهای امامت، مانند نصب الهی و عصمت دارد و ازجمله امتیازاتی است که امامت با آن مورد سنجیده میشود. شیعیان از بدو پیدایش مسئله امامت تاکنون به علم امام نظر ویژه داشتهاند و با رویکردهای گوناگون درباره کمّ وکیف آن اظهارنظر نمودهاند. ازجمله شخصیتهای کلامی معاصر علامه مصباح یزدی است که در زمره متکلمان، از خود آثار معارفی قابلتوجهی به یادگار گذاشته و آراء کلامی او مدنظر ویژه کلامپژوهان قرار گرفته است. این جستار بر آن است تا در حد یک مقاله، کمّ وکیف علم امام را که اخیرا به یکی از آموزههای اعتقادی چالشبرانگیز روز تبدیل شده است با توجه به آثار به یادگار مانده از ایشان مطالعه و بررسی کند تا کمّیت وکیفیت علم امام که براساس بیان ایشان علاوه بر استدلالات عقلی با روایات نیز همخوانی دارد بهطور ویژه نمایان گردد و از این رهگذر، رویکرد کلامی ایشان و پاسخ به بعضی از شبهات مربوط به علم امام نیز به اجمال مطمعنظر قرار گیرد.
One of the important constitutive characteristics of Imamate in the Shi‟ah belief system is "Imam's knowledge"; such that it plays an infrastructural and fundamental role on the other Imamate characteristics, such as the Divine appointment and infallibility, and is one of Imamate‟s privileges. Since the beginning of the issue of Imamate, Shi‟ites have paid a special attention to Imam‟s knowledge and have commented on its quantity and quality despite their various approaches. A contemporary theological scholar is Allameh Misbah Yazdi, who has left remarkable educational works among theologians and his theological opinions have been considered especially by theology researchers. This essay aims to study and examine the quantity and quality of Imam's knowledge - which has recently become one of the challenging religious doctrines – based on his works; a knowledge that he believes is consistent with Islamic narrations, while it can be rationally proved as well. Thus, I will briefly discuss his theological approach and the answer to some questions concerning Imam's knowledge.
خلاصه ماشینی:
بنابراين عباراتي که بهعنوان تعريف «علم و معرفت» در کتابهاي منطقي يا فلسفي بهکار ميرود تعريف حقيقي نيست و ذکر آنها، يا براي تعيين مصداق است؛ چنانکه اهل منطق علم را به «حصول صورت چيزي در ذهن» تعريف کردهاند و فايده آن تعيين مصداق موردنظر ايشان يعني «علم حصولي» است، و يا اشاره به نظريه تعريفکننده درباره بعضي از مسائل هستيشناختي دارد؛ چنانکه بعضي از فلاسفه ميگويند: «علم عبارت است از: حضور مجرد نزد مجردي ديگر» يا «حضور شيء نزد موجود مجرد» تا به اين وسيله نظر خود را درباره تجرد علم و عالم بيان کنند (مصباح يزدي، 1391، ج 1، ص 152).
علم قريب به حضور درباره «علم قريب به حضور» علامه مصباح ميگويد: وقتي گفته ميشود: کسي چيزي ميداند، به اين معنا نيست که در همان زمان يک قضيهاي با موضوع و محمول مشخص در ذهنش حاضر است و به آن توجه دارد.
علامه مصباح علاوه بر استناد به آياتي که مستقيم براي اثبات علم غيب و علم ويژه امام استفاده ميشود، به آيات ديگري نيز که تفسير آنها با روايات بيان ميشود، استناد کرده، ميگويد: در قرآن کريم از شخص يا اشخاصي بهعنوان «وَ مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْکتاب» ياد کرده و بهعنوان شاهد بر مردم، پيامبر اکرم( را معرفي ميکند و آن آيه اين است: «قُلْ کَفي بِاللَّهِ شَهيداً بَيْني وَ بَيْنَکُمْ وَ مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْکِتابِ» (رعد: 43)، بگو: براي شهادت ميان من و شما، خدا و کسي که علم الکتاب دارد، کفايت ميکند.