چکیده:
از دیرباز تاکنون، فیلسوفان و عالمان علوم طبیعی به طرح دیدگاه های گوناگونی درباره «حرکت» به مثابه یکی از عام ترین پدیده های طبیعی پرداخته اند. ارسطو و به پیروی از او ابن سینا، در مباحث طبیعیات خویش، از حرکت به ویژه حرکت مکانی و خصوصیات آن سخن به میان آورده اند؛ اما در فیزیک جدید (فیزیک نیوتنی)، تصویر کم وبیش متفاوتی از حرکت به دست داده شده است. در مقاله حاضر، پس از مقایسه مبانی، مفاهیم اصلی، و قوانین حرکت در طبیعیات ارسطویی و فیزیک نیوتنی، نشان داده می شود که نظریه ارسطو درباره حرکت، در بخش هایی، دستخوش ناسازگاری است و در اکثر موارد، با فیزیک نیوتنی اختلاف دارد؛ هرچند در برخی از قضایا و روابط، دارای شباهت های کلی با قوانین حرکت نیوتنی است. البته، نباید از این نکته غفلت کرد که هریک از این دو نظریه، بخشی از دو نظام نظری کاملا متفاوت و مبتنی بر دو نحوه ناهمسان از استدلال و استنتاج اند. شایان ذکر است که قوانین نیوتن در زمینه حرکت، با تغییر اساسی سنت ارسطویی، به نتیجه رسیده است؛ همچنین، قضایا و روابط ظاهرا مشابه هریک از دو سنت ارسطویی و نیوتنی، به سختی در دیگری قابل اندراج است.
Aristotle and Ibn-Sina have dealt with the issue of motion, and especially locomotion, in their discussions of natural philosophy. In modern physics, on the other hand, Newton gives a different view of motion. Having compared the foundations, basic concepts, and laws of motion in Aristotelian and Newtonian physics, this article shows that Aristotle’s theory, despite some general similarities with Newtonian physics, suffers from lack of coherence, and in most cases differs from the latter. It is noteworthy that each theory is part of a completely different system of thought, and result from diverse methods of argumentation. Newtonian law of motion is an outcome of a major transformation in Aristotelian tradition, and similar propositions and relations in the two systems are hardly compatible.
خلاصه ماشینی:
فاصله زمانى ميان ارسطو و نيوتن، حدود بيست قرن است؛ امّا آيا فاصله طبيعيات ارسطويى و فيزيك نيوتنى نيز تا اين اندازه زياد است؟ آيا ارسطو مىتوانست همان كار نيوتن را انجام دهد و فيزيك را دو هزار سال به جلو بيندازد يا آنكه نظام ارسطويى به خطايى دچار شده بود كه راه درست را بر فيزيك مىبست؟ بسيارى از فيلسوفان، همچنان، اصول منطق و مابعدالطبيعه ارسطويى را معتبر مىدانند؛ امّا آيا هنوز براى طبيعيات ارسطويى مىتوان جايگاهى را متصوّر شد؟ هدف اصلى ما، در اين مقاله، مطالعه مقايسهاى طبيعيات ارسطويى و فيزيك جديد در بحث «حركت مكانى» است.
تفصيل استدلالهاى ارسطو از عهده اين مقاله خارج است؛ از اينرو، در مقاله حاضر، به مرورى بر ديدگاه وى (و نيز ابنسينا) در زمينه مفاهيم يادشده بسنده مىشود : نامتناهى : ارسطو معتقد است كه چون علم طبيعت با مقادير مكانى و حركت و زمان سروكار دارد، و هريك از اينها ضرورتآ يا متناهى است يا نامتناهى؛ از اينرو، بحث درباره اينكه آيا مقدارِ محسوسِ نامتناهى وجود دارد، و ماهيت آن چيست، وظيفه فيزيكدان است.
برخى از حكما (همچون زنون) اين اشكال را وارد مىكردند كه خود مكان هم نيازمند مكان است؛ از اينرو، بايد توضيح داده شود كه مكانِ مكان چيست؟ ارسطو، در پاسخ، ادعا مىكند كه چنين نيست كه هرچه هست در مكان باشد؛ بلكه فقط جسم قابل حركت نياز دارد كه در مكان باشد.
. Walter Roy Laird & Sophie Roux (eds), Mechanics and Natural Philosophy before the ScientificRevolution, pp.
Roux (eds), Mechanics and Natural Philosophy, p.
Roux (eds), Mechanics and Natural Philosophy, p.