چکیده:
نوشتار حاضر،ضمن بیان جریانهای مخالف نظام رضا شاهی،به بررسی یکی از جریانهای مخالف یعنی مخالفان قانونگرا،میپردازد.مخالفان قانونگرا بر بنیاد باور به نظام مشروطیت و قانون اساسی به مخالفت با پادشاهی رضا شاه پرداختند.آنها استقرار و استمرار آن نظام را در ستیز با بنیادهای مشروطیت میپنداشتند.آنها همچنین به انتقاد از رویکردهای اقتصادی و فرهنگی رژیم رضا شاه پرداختند.به زعم این مخالفان نتیجه این رویکردها اضمحلال اقتصاد ملی و فروپاشی بنیادهای تاریخی و فرهنگی کشور بود.آنها پس از پایان دوره مجلس ششم و به دلیل فقدان امکان فعالیت سیاسی قانونمند،هریک به طریقی راه انزوای سیاسی را در پیش گرفتند و سرنوشتی متفاوت داشتند.
خلاصه ماشینی:
"او یک بار در چند و چون پایان کار آرتور میلسپور در ایران، در باب ماهیت حکومت رضا شاهی به مصدق چنین گفت«در این مملکت هر وقت دولتها دوام داشتهاند و مورد اطمینان بودهاند،دول مجاور نظریات خود را به وسیله آنها اجرا کردهاند و هروقت دولتها متزلزل بودهاند،مستشار آوردهاند که مدتی دوام کند و اسرار حق را به کسی بگویند که بتواند دهانش را مهر نمایند.
43 مدرس از همان آغاز کار برای آشکار ساختن دخالت دربار شاه و نظامیان در انتخابات مجلس ششم به مخالفت با اعتبارنامه نمایندگانی پرداخت که آگاهیهای فراوانی از دخالت نظامیان در انتخاب آن افراد داشت.
او به شاه اعلام کرد که ساختن عمارتهای پر شکوه،بنیادی ندارد، باید«خانه حقیقی شاه،قلب ملت باشد»شاه در این دیدار از مصدق خواسته بود که با انصراف از نمایندگی مجلس پست ریاست وزرایی را بپذیرد و جانشین مستوفی شود.
در یک جمعبندی،این جریان مخالفین قانونگرا و مشروطهخواه-به جز تقی زاده و علاء که به نظام رضا شاهی پیوستند-در عرصه سیاست به دلیل باور به قانون اساسی و نظام مشروطیت،مخالف استقرار دیکتاتوری رضا شاهی بود،و چون فضای انتخابات مجلس هفتم را فضایی میدیدند که به تعبیر بهار دیگر از «حزب و مزب و عاطفه»خبری نبود به اجبار از سیاست کناره گرفتند.
نجاتی،پیشین،ص 92،مصدق بار دیگر در پاسخ به مواردی که شاه در کتاب مأموریت برای وطنم مطرح کرده بود به دلایل مخالفت خود با لایحه راه آهن اشاره کرد و در این باره بنگرید به مصدق،محمد،خاطرات و تألمات با مقدمه دکتر غلامحسین مصدق به کوشش ایرج افشار،تهران،علمی،چ سوم،5631،صص 843-352."