خلاصه ماشینی:
"بهترین مثال برای محور اول،مطالعه مکانها،جغرافیای آذربایجان است که جغرافیدان همه ویژگیهای آذربایجان را اعم از طبیعی،انسانی و غیره شناسایی میکند،یعنی اینکه آذربایجان در کجا قرار دارد،چه مساحتی چه مقدار جمعیت،چه نوع معادن دارد؟ پوشش گیاهی آنچه نوع گیاهانی را شامل میشود؟زبان و نژاد مردم آن دیار چیست؟از چه راهی امرار معاش میکنند؟روابط آنها با همسایگان چگونه است؟دلایل علمی و جغرافیایی این وضعیت موجود چیست؟روابطی منطقی و مکانی بین این ویژگیها چگونه است؟ محور دوم یعنی پراکندگی مکانی پدیدهها با بررسی پراکندگی مناطق کشت برنج جهان قابل فهم است.
بنابراین شناخت جامع و کامل پدیدهها و ویژگیهای مکان و استدلال موجودیت آنها از طریق کشف روابط مکانی متقابل به نگرش ترکیبی یا سیستمی جغرافیا منتهی میشود که از اواسط قرن حاضر وارد جغرافیا شده است Chorley andHaggett ) (1967-بدین جهت است که جغرافیدان سعی دارد به منظور کشف روابط مکانی،مجموعه مکان را به صورت یک سیستم قضایی (مکانی)فرض کند و روابط داخل آن را شناسایی کند.
برای مثال در مورد سیستم جنگل،رابطه بین تعداد و پراکندگی یک گونه بخصوص و تغییرات دما و رطوبت محاسبه میشود و آینده آنها پیشبینی میشود بدون اینکه به فرآیندی اصلی بوجود آورنده این روابط توجیهی شود در واقع فراوانترین مدلهای ریاضی انجام شده توسط جغرافیدانان از این نوع است.
بعلاوه رابط بین انسان و مکان مشخص میگردد و توصیههای لازم برای انسان در زمینه زندگی و فعالیت در مکان و یا انتخاب مکان مناسب داده میشود ( Mather, etal-1980 ) توانائیهای جغرافیدان مطالب پیشین نشان داد که جغرافیا اولا به مکان به عنوان یک مجموعه مرتبط نگاه میکند،ثانیا برای شناخت آن و پیشبینی آینده و راهنمایی انسان از روشهای آماری و ریاضی استفاده مینماید."