چکیده:
از نظر عموم فلاسفه صفات ذاتی خداوند عین ذات اویند، گرچه مفاهیم آنها متعدد و معانیشان متخالف هستند. آنها برای ادعای عینیت صفات با ذات سه معیار مطرح کردهاند و توسط آنها، عینیت صفات خدا با ذات او را توجیه و اثبات میکنند. این مقاله سه معیاری را که فلاسفه در این زمینه مطرح کردهاند بیان و آنها را نقد نموده است: اول. اتحاد وجودی صفات ذاتی با ذات حق، و این معروفترین معیار است. دوم. مصداق بودن ذات حق برای مفاهیم صفات ذاتی، بدون دخالت هر غیر (شامل امر وجودی یا عدمی یا اضافی یا جعل کردن)؛ سوم. فنای صفات و مفاهیم آنها در ذات حق (این معیار متخذ از عرفاست). از منظر عرفا این سه معیار هریک اشکالاتی دارد که پذیرفتن آن را نامعقول و ناممکن میسازد.
Philosophers generally believe that God's essential attributes are identical to His essence, although their concepts and meanings are different. They have proposed three criteria to prove the identicality of His attributes and essence, and thus justify and prove the identicality of God's attributes and his essence. This article presents and criticizes the three criteria that philosophers have put forward in this regard: First, The existential union of the essential attributes and the essence of God, and this is the most famous criterion. Second, God‟s essence being an instance for the concepts of essential attributes, without the intervention of anything else (including existential, non-existential or relative matters or forged matters). Third, The annihilation of attributes and their concepts in the essence of God (this criterion is taken from mystics). There are some drawbacks to each of these three criteria, from the perspective of mystics, which make it unreasonable and unacceptable.
خلاصه ماشینی:
اما عرفا معتقدند: «ذات حق» مقام «لا اسم و لا رسم له» است و خداوند در مرتبه ذاتش، اصلاً هيچ صفتي ندارد (قونوى، بيتا، ص 6)، و آنچه فلاسفه و ديگران بهعنوان صفات ذاتي حق بدان معتقدند فقط در مرتبه «واحديت» قرار دارد كه با دو رتبه از مرتبة ذات حق متأخر است و با موجوديت بالعرض و اعتباري بهمنصه ظهور ميرسد.
خلاصه بيان صدرالمتألهين اين است كه ادعاي عينيت صفات خداوند با ذات او درست است؛ زیرا معنايش آن است كه همه اين صفات با مفاهيم گوناگون، به وجود يگانه خداوند موجودند؛ و اينگونه نيست كه هريك وجودي متمايز از صفتي ديگر و متمايز از وجود خداوند داشته باشند، بلكه او قادر است به عين وجود ذات حق، و عالم است به عين وجود او، و مريد است به وجود ذات او.
صورت دوم لازمهاش تعدد واجبالوجود بالذات است؛ زيرا طبق اين فرض، بين صفت و ذات حق اجمالاً مغايرتي برقرار است، و از سوي ديگر، اين اوصاف در مرتبه ذات واجبالوجودي قرار دارند و نه خارج از ذات او؛ زیرا صفات ذاتي در مرتبهاي قبل از ايجاد ماسوا هستند، مرتبهاي كه هنوز حقيقت امكاني شكل نگرفته است.