چکیده:
مهمترین محور رمانس عام، عشق در پیوند با جنگ است. اشخاص، با توجّه به نقشی که در رمانسها دارند در ارتباط با این مقوله معنا مییابند: یا جفاطلب یا جفاپیشه. در کشاکش عشقهای رمانسی، کارکرد سازههای قصه از اهمیتی ویژه برخورداراست. در این مقاله، کوشش میشود پس از ارائه تعریفی از دو نوع عشق ایدهآل و واقعی در رمانسهای عام فارسی، نقش و جایگاه اشخاص، نشانههای مربوط به گفتمان عشق در قصه امیرارسلان نامدار (1309 هـ .ق) در پیوند با جامعه و ذهنیت پردازندگان اثر و مخاطبین بررسیگردد. حاصل کار نشانمیدهد که تغییر بافت مخاطبان قصه به مخاطب خاص، همچون ناصرالدّینشاه و دخترش فخرالدّوله، در کنار تحوّلات اجتماعی عصر قاجار و حرکت از نگاه جمعگرا به ذهنیتی فردگرا، قصه را به متنی دوسویه تبدیلساختهاست. از این رو، نقش اشخاص و نشانههای مربوط به عشق نیز در میانه گفتمانی ایدهآلگرا و واقعگرا در حرکت است. در این گفتمان، رابطه میان عاشق و معشوق، آنچه هست کشاکشی است میان نقشهای اسطورهای و زیسته و رویارویی آرمان و واقعیت. نمادها نیز درپیوند با گفتمان عشق از تصاویر دوگانه و در حال گذار میان نمونههای بنیادین و امروزی برخوردارند.
The most important base of the common romance is the love united with the war. Characters become meaningful in relationship with this term with regards to their role in the romance; either an oppressor or an oppress seeker. In the conflict between the romantic loves, the function of the story structures are considered particularly important. In this paper, it is attempted to study the signs of the romance and love discourse in the story united with the community and mentality of both the creators of the work and the readers after giving definitions for both idealist and real loves in the Persian common romances as well as the roles and positions of the characters. The results of the study show that the story’s target readers’ contexture variation into particular readers like Nasser-aldin Shah and his daughter Fakhrodoleh along with the social evolutions in Qajars’ era and moving from a socialistic view to an individualistic mentality has made the story bilateral. Thus, the characters’ roles and the love-related signs are moving through an idealist-realistic discourse. In this kind of discourse, the relationship between the lovers and their beloved ones, whatever, is a conflict between the mythological characters and lived ones as well as the ideal and reality encounter. The symbols possess dual images in combination with the love discourse and a transition between the fundamental and modern samples.
خلاصه ماشینی:
: محجوب : مقدّمۀ امیرارسلان ) و از سوی دیگر، پردازش قصه برای مخاطبان خاص و ادب دوستی چون ناصرالدّ ین شاه و دخترش که خود عشقی واقعی را تجربه کرده اند، محمل آفرین گذر از عشقی آرمانی و خاکسارانه به دنیایی واقع گرا و تقابل این دو نوع خواهدبود.
همین جاست که اعمال و کنش های امیرارسلان نیز رنگی متفاوت و تقابل گونه با روابط عاشقانۀ آرمانی به خود میگیرد و دوری ازخویشکاری پادشاهی به عنوان نخستین کنش قهرمان از سوی پردازنده برای این منظور تدارک دیده شده است .
عاشق که از یک سو با کنش های خود دست یابی به عشقی مبتنی برخواست و اعمال خود را فراهم میسازد، از سوی دیگر با وفادارماندن تا پایان قصه به فرخ لقا با القای این اعتقاد به مخاطب که معشوق با تقدیری ازلی و حتمی ٧، از آن او خواهدبود به تقابل هرچه بیشتر ساختار آرمانی و گفتمان واقع گرا در عشق دامن زده است .
این ویژگی به عنوان کنش های فرخ لقا در تقابل با ساحت آرمانی معشوق نیز از تجربه و شناخت پردازنده از زندگی، علایق و خصایل زنان درباری نشان دارد که یکی از مهم ترین آنان یعنی دختر ناصرالدین شاه نیز مخاطب این قصه است .
از این رو، تجربه ها و نقش های زیستۀ دیگر زنان در دربار و محیط در حال رشد قاجار نیز فرخ لقا را از کنش ها و خویشکاریهای آرمانی خویش به دور ساخته ، از او معشوقی دست یافتنیتر برای مخاطبان ساخته است .