چکیده:
از آنجا که مسئولیت دولت به پاسخگویی دولت در برابر افراد اشاره دارد، ماهیت آن بیش از هر چیز به نسبت فرد و دولت باز میگردد. این نسبت در اندیشه روسو با اتکای بر سوبژکتیویته مدرن وارد معادلات جدیدی میگردد که با رویکردهای قبل از وی بخصوص نظریه هابز متفاوت است. این مقاله با رویکردی تحلیلی به این پرسش میپردازد که «رویکرد روسو به نسبت فرد و دولت چه دلالتی بر مفهوم مسئولیت دولت دارد؟» و این نتیجه حاصل شد که با توجه به وحدت افراد و دولت در دیدگاه روسو، اساسا ثنویتی وجود ندارد که یکی در برابر دیگری مسئول باشد بلکه مسئولیت دولت در برابر افراد به معنای مسئولیت خود در برابر خود است.
Since the state responsibility refers to the accountability of the state to individuals, its nature relies more than anything on the nature of the relationship between individuals and the state. Given the Rousseau’s relying upon modern subjectivity, this relationship has entered into a new phase which is different from the former outlooks especially that of Hobbes. Adopting an analytical approach, this article deals with the question, "what does Rousseau's approach to the relationship between individuals and the state imply about the concept of state responsibility?" This essay concludes that due to Rousseau's perspective about the unity of state and individuals, basically there is no duality which holds one responsible against the other and the responsibility of states to individuals is equal to one’s responsibility toward itself.
خلاصه ماشینی:
بنابراين پرسش اصلي مقاله آن است که «مفهوم دولت در انديشه روسو چگونه صورت بندي ميگردد و اين رويکرد چه دلالتي بر مفهوم حقوقي مسئوليت دولت دارد؟» در بيان سابقه اين موضوع مهم ميتوان گفت که هر چند مفهوم دولت در فلسفه سياسي روسو بعنوان يک موضوع حائز اهميت توسط انديشمندان داخلي و خارجي مورد پردازش قرار گرفته است ، ولي دستاورد اصلي اين مقاله از يک طرف برجسته کردن رويکرد سوبژکتيو در انديشه روسو است و از طرف ديگر ايجاد پيوند بين رابطه فرد و دولت و مقوله ماهيت دولت بعنوان يک مفهوم سياسي با مفهوم حقوقي مسئوليت دولت است که در حقوق عمومي اهميت ويژه اي دارد.
از همين روي در اين پژوهش با رويکردي تحليلي و نظري در ابتدا به مفهوم دولت در پرتو سوبژکتيويته مدرن پرداخته شده است ، به نحوي که با مفهوم پردازي دولت و طرح فرآيند بازآفريني در فلسفه سياسي هابز، زمينه براي شرح رويکرد سوبژکتيو روسو به مفهوم دولت فراهم ميگردد و بر اساس اين رويکرد، مفاهيم قانون ، آزادي و همچنين نسبت فرد و دولت مطرح ميشود و در نهايت دلالت نسبت مذکور بر مفهوم مسئوليت دولت ، به مثابه يک مفهوم حقوقي مورد تحليل قرار ميگيرد.
بنابراين ماهيت ذاتي قرارداد اجتماعي و دولت و همچنين کيفيت اتحاد در انديشه روسو رويکردي متفاوت و بنيادي دارد که ميتوان گفت از يک طرف مفاهيم بنيادي انديشه سياسي مثل قرارداد اجتماعي، هيئت حاکمه ، دولت و اراده عمومي را وارد بستر جديدي ميکند و از طرف ديگر شرط طرح آن ، پرداختن به مفاهيمي اصيل يعني آزادي و قانون است .
بنابراين براي اينکه مسئله محوري اين مقاله به تحليل نهايي خود نزديک شود بايد رويکرد متفاوت روسو به اتحاد اراده ها و همچنين ماهيت قرارداد اجتماعي و دولت در نسبت با آزادي و قانون طرح گردند.