چکیده:
دستهای از روایات، سابقۀ آشنایی حضرت آدم با پیامبر خاتم را پیش از خلقت پیامبر اسلام و در عرش الهی دانستهاند. منابع فریقین روایتی از رسول اکرم2 را گزارش کردهاند که برابر آن آدم، نام پیامبر خاتم را برعرش دیده، والایی منزلت او را دریافته و برای پذیرش توبهاش به او متوسل شده است. کاوش در اعتبار و تبار این روایت مسئلۀ نوشتار پیش روست. بدین منظور ابتدا مصدر، سند و متن روایت بر پایۀ روشهای نقد حدیث در سنت اسلامی بررسی شده سپس از رهگذر بازشناسی راویان، بوم و صنف کنشگران فعال در نشر آن معرفی شده است. این روایت بهرغم اعتبار نسبی مصادر، مورد توجه محدثان پسین قرار نگرفته و غالبا منابع مناقبگرا و اخبارگرا به نشر آن اهتمام داشتهاند. انتساب روایت به پیامبر اکرم2 بهدلیل وجود راویان ضعیف و ناشناخته در طرق انتقال، کاربرد نگرۀ متاخر کتابت نام پیامبر بر عرش و عدم پشتیبانی اخبار موید نیز تردیدبرانگیز است. خاستگاه روایت محفل حدیثی اهلسنت بوده و صوفیان مصر در ترویج آن نقش داشتهاند. سپس از طریق کتاب ابنبابویه به منابع امامی راه یافته است.
A group of traditions regard the history of acquaintance of prophet Adam with the Prophet to be back to the precreation of the latter and in the Divine Throne. The sources of the Shi'a and Sunni have reported a tradition from the Holy Prophet (pbuh) according which, Adam has seen the name of the Prophet on the Throne; and realizing his lofty status, has appealed to him so as to have his repentance accepted. The problem of the present paper is to find out the authenticity as well as the Isnad of the tradition. Thus, based on the methods of critique of hadith in the Islamic tradition, first the source, sanad and text of the tradition have been studied, and then, recognizing the transmitters, the milieu and the category of the active agents in its spread are introduced. The tradition, despite the relative authenticity of the sources, has not attracted the later traditions and the biographical and narrative sources involved in spreading it. Attribution of the tradition to the Prophet is also questionable due to the weak and unknown narrators, usage of the recent concept of the name of the Prophet being written on the Throne, as well as the lack of confirmatory tradition. The tradition finds its origin in Sunni hadith circles and Egyptian Sufis have played their role in spreading it. Thereupon, it has admitted to Imami sources through the book of Ibn Babawayh.
خلاصه ماشینی:
(ابـن تیمیـه ، ١٤٢٦ق ، ص٩٦؛ ذهبـی، ١٣٨٢ق ، ج٢، ص٥٠٤؛ ابن حجـر، ١٣٩٠ق ، ج٣، ص٣٦٠؛ ابـن عـراق کنـانی، بـیتـا، ص٧٦؛ ابوعزیز، بیتا، ص١٠٣؛ ابن عبدالوهاب، ١٩٩٩م ، ص١٩٥؛ ابن باز، بیتا، ج٢٦، ص٣٢٧؛ البانی، ١٤١٢ق ، ج١، ص٨٨؛ ابن نغوی، بیتا، ص٤٢٢، رشیدرضـا، ١٣٥٠ق ، ج٣٢، ص٣١١؛ آل الشیخ ، ٢٠٠٩م ، ص٢٥؛ نخبلإ من العلماء، ١٤٢١ق ، ص٥٢، رفاعی، ١٣٩٩ق ، ص٢٢٥؛ دمشقیه ، بیتا، ص٣٩٥) ضعف جدی عبدالرحمن بن زید(ابوعزیز، بیتا، ص١٠٣؛ ابن تیمیه ، ١٣٩٠ق ، ص٨٤ـ٨٥؛ ابن عبدالهادی، بیتـا، ص٦١؛ دمشـقیه ، بیتا، ص٣٩٦؛ رشیدرضا، ١٣٥٠ق ، ج٣٢، ص٣١٣؛ خفـاجی، ١٤٢١ق ، ج٢، ص٢٢٤؛ سیوطی، ١٤٠٨ق ، ص٩٤) و ناسازگاری مفاد روایت با برخی آیات قرآن(ابـن تیمیـه ، ١٤٢٦ق ، ص٩٧؛ ابن باز، بیتا، ج٢٦، ص٣٢٨) به عنـوان مهـم تـرین و پربسـامدترین دلیل ضعف یا موضوعه انگاری روایـت بیـان شـده(رفاعی، ١٣٩٩ق ، ص٢٢٥ــ٢٢٩؛ ابن عبدالوهاب، ١٩٩٩م ، ص١٩٥ـ١٩٦؛ ابن نغوی، بیتا، ص٤٢٢، آل الشـیخ ، ٢٠٠٩م ، ص٢٦ـ٢٩) و در مقابل هماهنگی توسل آدم با مفاد آیات(صادقی تهرانی، بیتا، ج٢٣، ص٢٨٩ـ٢٩٠؛ طباطبایی، ١٣٩٠ق ، ج١، ص١٤٨ــ ١٤٩)، اتکـاء بـه تصـحیح حـاکم نیشابوری(حسینی میKنی، ١٣٨٩ش ، ج٦، ص٣٦ـ٣٩؛ سبحانی، بـیتـا، ج٤، ص٤٢١؛ ســبکی، ١٤١٩ق ، ص٢٩٧؛ امــین ، ١٣٨٢ق ، ص٢٤٦؛ حصــنی دمشــقی ، ١٤١٨ق ، ص١٣٨؛ ســمهودی، ١٤١٩ق ، ج٤، ص١٩٣، ابــن حجــر المکــی، ٢٠٠٠م ، ص١٠٩؛ قضاعی العزامی، بیتا، ص١١٧؛ مالکی، ١٤٣٠ق ، ص١٢١؛ حسینی، بـیتـا، ص٢٤٠؛ بخیـت الحنفـی، ١٣٩٧ق ، ص١٣٤) و برخـی علمـای اهـل سـنت (مـالکی، ١٤٣٠ق ، ص١٢٢)، نقل محدثان(سبحانی، بیتا، ج٤، ص٤٢١ـ٤٢٢)، عدم مخالفت بـا عقـل و شرع(سبکی، ١٤١٩ق ، ص٢٩٧) در کنـار وجـود شـواهد روایـی(ممـدوح، ١٤١٦ق ، ص١٩٦ـ٢٠٠؛ حصــنی دمشــقی ، ١٤١٨ق ، ص١٣٨، ســبحانی، ١٣٦٤ش ، ص١٥٧؛ مالکی، ١٤٣٠ق ، ص١٢٤ـ١٢٨) از مهم ترین دbیل پذیرندگان صحت روایت به شمار میرود.