چکیده:
یکی از موضوعات مهم فلسفی و سیاسی در دهههای کنونی، حقوق زنان و آزادی و برابری زنان با مردان است که به پدید آمدن نحلههای مختلف فلسفی، سیاسی و اجتماعی تحت عنوان فمینیسم انجامیده است. در این مقاله به بررسی و ارزیابی آراء یکی از فیلسوفان معاصر به نام جاناتان ولف می پردازیم. جاناتان ولف در بحثی تحت عنوان« فرد باوری، عدالت و فمینیسم » به بررسی حقوق زنان و دیدگاه برخی فمینیستها در باب عدالت و ارتباط آن با حقوق زنان پرداخته است. ولف با انتقاد از فمینیستها سعی می کند با تبیین نظریه «تبعیض مثبت» راه حل مؤثری برای مشکلات زنان در عرصه های مختلف سیاسی-اجتماعی ارائه دهد. این پژوهش با روش توصیفی تحلیلی بر آنست که به یک سوال کلیدی پاسخ دهد که آیا نظریه تبعیض مثبت ولف راهگشای مشکلات زنان خواهد بود؟ به عبارت دیگر این مقاله به بررسی نظریه ولف - که تمایل بسیاری به مبنای فردگرایی و لیبرالیسم راولزی دارد - و انتقادات او به فمینیستها می پردازد و تلاش نموده تا نظرات او را ارزیابی کند. نتایج پژوهش نشان داد نظریه تبعیض مثبتی که ولف برای دفاع از حقوق زنان برگزیده، غالباً خود معضلات دیگری پدید آورده و علت العلل آن عدم توجه به ویژگی های فطری زنان و مردان و جایگاه طبیعی خانواده بوده است.
One of the most important philosophical and political issues in the current decades is women’s rights, freedom, and gender equality, which has led to the emergence of various philosophical, political and social movements known as feminism. In this article, we examine and evaluate the views of a contemporary philosopher named Jonathan Wolf. In a discussion entitled "Individualism, Justice, and Feminism," Jonathan Wolff examines women’s rights and the views of some feminists on the concept of justice and its relationship to women’s rights. Criticizing feminists, Wolff seeks to provide an effective solution to women’s problems in various socio-political spheres by explaining the theory of "positive discrimination." This descriptive-analytical study aims to answer a key question: Will Wolff’s theory of positive discrimination solve women’s problems? In other words, this article examines Wolf’s theory - which is very much based on Rawls individualism and liberalism - and his critiques of feminists and attempts to evaluate his views. The results showed that the theory of positive discrimination that Wolff chose to defend the rights of women, often created other problems and the reason was the lack of attention to the innate nature (fitrah) of men and women and the natural status of the family.
خلاصه ماشینی:
اين پژوهش با روش توصيفي تحليلي بر آنســت که به يک ســوال کليدي پاسخ دهد که آيا نظريه تبعيض مثبت ولف راهگشــاي مشکلات زنان در مسير احياي حقوق بشر (حقوق زنــان به طور خاص) خواهد بود؟ به عبارت ديگر اين مقاله به بررســي نظريه ولف - که تمايل بســياري به مبناي فردگرايي و ليبراليسم راولزي دارد - و انتقادات او به فمينيست ها مي پردازد و تلاش نموده تا نظرات او را ارزيابي کند.
اهميت موضوع در اين امر نهفته اســت که اگرچه تحقيقات بســياري در ارزيابي ديدگاه هاي مختلف فمينيستي ارائه شده است و اين جنبش فکري -اجتماعي زنان از زواياي مختلفي مورد کاوش محققان قرار گرفته اما در اينجا فردي به نقد فمينيسم مي پردازد که خود برآمده از جامعه آکادميک غربي و با رويکردي ليبرال اســت لذا نقد او يک انتقادي دروني به فمينيسم است و به نوعي نشانگر تقابل فمينيسم با ليبراليسم افراطي است .
بدين معنا، که افرادي که ذاتا برابر و مساوي هستند به علت برخي شرايط اجتماعي ، سياسي و فرهنگي در موقعيتي پســت تر و نازل تر از ديگران قرار گرفته اند و لذا با اعمال سياســت هايي بايــد به نفع اين گروه به نوعي احقاق حق کرد، نظير زنــان و اقليت هاي قومي و مذهبي در يک جامعه که معمولا عدالت در حق آنان به طور کامل اجرا نمي شــود.