چکیده:
عشقورزی و عشق به زیبایی، ویژگی مشترک همه انسانهاست که از آغاز آفرینش تاکنون نهتنها جلوه خود را از دست نداده، بلکه محبوبتر نیز شدهاست. از آنجا که عشق از احساسات انسان سرچشمه میگیرد و در وهله نخست، عرصهای برای جولان احساسات است. بنابراین، از همان آغاز یکی از مضامین اصلی شعر به شمار رفتهاست و بسیاری از شاعران در دورهها و زبانهای مختلف بدان پرداختهاند، اما همه آنهها در این عرصه موفق نبودهاند. سه شاعر معاصر فارسیزبان و عربزبان «صلاح عبدالصبور»، «عبدالوهاب البیاتی» و «احمد شاملو» بهخوبی توانستهاند احساسات خود را نسبت به «عشق» به تصویر بکشند و آن را با تمام عواطف نشاتگرفته از وجود خویش بیان کنند. ما در این تحقیق برآنیم که مسئله عشق، این اکسیر حیاتبخش را در شعر عربی و فارسی از خلال سرودههای سه شاعر نامبرده بررسی کنیم و احوال این سه شاعر را در بیان سوز و اشتیاق درونی خود نظارهگر باشیم. فرضیه این پژوهش بیانگر اشتراک دیدگاه این سه شاعر است که هدف از عشق در سرودههایشان، عشق زمینی (= معشوقه) است. روش این پژوهش توصیفی تحلیلی با تکیه بر منابع کتابخانهای است. در این پژوهش برآنیم که نقاط اشتراک و افتراق دیدگاه این سه شاعر را در باب مسئله عشق مورد مطالعه و بررسی قرار دهیم.
خلاصه ماشینی:
فراق معشوقه در اشعار صلاح عبدالصبور عبدالصبور در کتاب حياتي في الشعر اشاره ميکند: «در شانزده سالگي، هنگامي که روح احساس و عاطفۀ شـاعري در وجـودم شعله اي افروخته بود، در وادي عشق گام نهادم و از اين بابت راضـي و خشـنود بودم ، ولي ديري نپاييد که معشوقم مرا ترک کرد؛ همچنان کـه سـلمي کرامـۀ معشوقش [= جبران خليل جبران ] را تـرک کـرد!» (عبدالصـبور، ١٩٩٨م .
شاعر به رغم فشارهاي روحي و رواني، مشکلات و ظلم و ستم هايي که به سوي وي روي آورده اند، ولي باز به اميد ديدار معشوق و وصال او زنده است و تداوم حياتي سرشار از اميد و آرزو، آرامش ، آسايش ، تعالي و حرکت به سـوي آينـده اي روشـن را مـديون او ميداند و او را اين گونه مورد خطاب قرار ميدهد: «و في لقائنا الأخير يا صديقتي وعدتني بنزهۀ علي الجبل : و اي محبوب من ، در آخرين ديدارمان به من وعده دادي که با بردنم به تفرجگاه کوهستان ، مـرا از اين حيرت و سرگشتگي و غم و اندوه نجات دهي؛ أريد أن أعيش کي أشم نفحۀ الجبل : چراکه من ميخواهم زندگي کنم تـا ايـن که نسيم روح بخش آرامش را در اين دنيا ببويم » (عبدالصبور، ١٩٩٨م .
صلاح عبدالصبور، عبدالوهاب البياتي و احمـد شـاملو سه شاعر معاصر در ادبيات عرب و فارسي هستند که از جمله شاعران رمانتيک محسوب ميشوند و به زيبايي توانستند از عشق خود به معشوق زميني سخن بگويند.
توصيف هاي عشق در اشعار شاملو و بياتي از شاعر ديگر ـ صـلاح عبدالصبور ـ زيباتر است و فراق معشوقه در اشعار عبدالوهاب البياتي سوزناکتر است .