چکیده:
یکی از شیوههای نوین نقد داستان، بررسی و تحلیل موقعیت داستانی است. هر موقعیت داستانی سه وجه «شخص، حالت و دیدگاه» را شامل میشود. با بررسی زاویة دید و موقعیت داستانی میتوان به درک چگونگی عملکرد دیدگاههای «زمانی، مکانی و روانشناختی» راوی نائل شد. در این پژوهش با روشی توصیفی- تحلیلی و با نگاهی به سه کارکرد یاد شده، شاملوجه، کانونیسازی و موقعیت شخصگانه، سه داستان کوتاه با درونمایة جنگ از دومین مجموعه داستانهای «یوسف» تحلیل شده است. هدف از این پژوهش در وهلة نخست بررسی کیفیت فرآیند ادراک و باورپذیری عمل روایی با عنصر موقعیت داستانی است. در بخش دوم تلاش کردهایم تا نشان دهیم چگونه جانماییِ مصالح و مواد داستانی باعث میشود مخاطب با دیدگاه و موقعیت راوی در ذهن خود همذاتپنداری کن. نتایج نشان میدهد مخاطب در این داستانها بازتاب رویدادها و جهانِ مجسم را از نگاه شخصیتی غیر از راوی میبیند. همچنین نویسندگان سه داستان یادشده تلاش کردند با انتقال احساسات و انعکاس رفتار شخصیتها از طریق پژواک احساسات و به روش تکگویی درونی غیرمستقیم، همسویی و همدلی مخاطب با اتفاقات داستان را برانگیزانند.
One of the methods of the fictional literature critique is to examine the story's position on the basis of its narrative. Each fictional situation includes three aspects of "person, state, and vision." Investigating the features and analyzing the angle of vision and storytelling to understand how the narrator's "time, spatial, and psychological" views function is one of the topics of interest to the narratologists. In this research, a descriptive-analytical method with a look at the three functions mentioned, including the aspect and focalization and the personal status of three short stories with the theme of war from the second collection of stories "Yusuf" has been analyzed. The purpose of this study is to first examine the quality of the process of perception and belief in the narrative practice with the narrative position element. In the second part, we have tried to show how the placement of materials and narratives makes the audience think of the narrator's viewpoint and position in his mind. This virtual partnership, with the trust of the audience in the narrator through the personal situation, makes it possible for the audience to arrange the sequence of the story events in order to understand the psychological pleasure of living to see and think about an act or event.
خلاصه ماشینی:
climax از منظر محققان ادبي، يکي از ويژگيهاي مهم در ارتباط گيري مؤثر نويسنده با خواننده (مخاطب )، کيفيت انتخاب و به کارگيري رويدادها و شخصيت هاست ، اما اين فرآيند چگونه شکل ميگيرد؟ چگونه يک موضوع واحد با «ترتيب زماني» مختلف و از «مکان هاي » گوناگون و «زواياي» متعدد براي مخاطبان جالب توجه ميشود؟ پرسشِ هموارة منتقداني که با يک متن روايي مواجه هستند، بررسي چگونگي رابطۀ اجزا و عمل روايت در انسجام بخشي ساختار و درونمايه ، براي تأثيرگذاري است .
به عنوان مثال ، در رويدادي مثل جنگ ايران و عراق با حوادثي مواجه هستيم که در جهان واقع اتفاق افتاده است ، اما در تحليل محتوايي آثار داستاني جنگ ميتوان دريافت که بسياري از حوادث و حتي کنش شخصيت هاي داستاني به ترتيب عينيِ آن چيزي که در جهان پرتلاطم جنگ اتفاق افتاده ، نبوده است ، بلکه آنچه در پذيرش فرآيند باورپذيري عمل روايي به ويژه داستان هايي مثل وقايعِ حادثه مند نقش حياتي دارد، عنصر موقعيت داستاني (شخص - گانه ) راوي است که باعث ميشود تا مخاطب با همسو پنداري راوي در ذهن خود و اعتماد به وي، تصنع در ترتيب و توالي رويدادها را به منظور درک لذتي که راوي از زيستن براي ديدن و فکر کردن پيرامون يک عمل يا رويدادها به دست ميآورد، تجربه کند.
بنابراين ، براي بررسي نقش و جايگاه زاويۀ ديد به سه عامل توجه ميشود (اخوت ، ١٣٧١: ٩٥): ١- شخص (اول شخص ، سوم شخص و به ندرت دوم شخص ) ٢- حالت (شيوة روايت ) چگونگي عرضۀ شخصيت ها و اينکه راوي در بيرون داستان است يا يکي از شخصيت هاست .