چکیده:
زبان، دین، هنر، محیط، سیاست، فرهنگ و آداب یک جامعه و افرادش، آنرا از دیگر جوامع جدا میکند. با این دیدگاه، اثری ارزشمند خواهد بود که چون تاریخ بیهقی و شاهنامه، بتواند جنبههای فردی، جمعی و ملی مردم را نشان دهد و آنان و دیگران را به بد و خوب وجودشان آگاه گرداند. در اواخر قرن چهارم و نیمۀ اول قرن پنجم (سدة اغتشاشات)، سنگ بنای نیاز به بازجست خرد و سنجیدگی ایرانشهری پایمال شده در پی اندیشههای شعوبی و با شاهنامه استوار شد، اما ابوالفضل بیهقی با وجود همفکریش با فردوسی در تقویت کارکردهای ایرانی در روایتها و در ساخت ظاهری کلامش، از فردوسی سخنی نگفت و توجهی به اثرش نشان نداد. این جستار توصیفی– تحلیلی، ویژگیهای تاریخنگاری بیهقی را جستوجو کرده است. یافتهها نشان میدهد که اثر بیهقی سفارشی نیست و هنر او در خدمت بیان علّی و معلولی شکستهای مسعود غزنوی و ناتوانی او بوده است؛ هرچند که به ظاهر او را شهید مینامد و ناچار میشود که به حکومت استیلا بیش از حاکمیت خردسالار افلاطونی توجه نشان دهد. بیهقی، ویژگیهای اسلامی- ایرانی را در فحوای زبان و هنرِ حقیقت نگارش قرار داده و آن را در قالب شخصیت وزیر و دبیری ترسیم کرده است که بر مدار جزا، مشیت و ارادۀ الهی، با خردورزی، سنجیدگی، آیندهنگری، دلیری، نرمخویی، مدارا و با اصلاح تباهیها، سیمای کاردانی ایرانی را مینمایاند و مردم را به ویژگیهای رهانندهشان در برابر نابخردی غزنویان آگاه میکند. فردوسی و بیهقی در تبیین تاریخ و آگاه کردن مردم به میراث خردورزی، عملکردی همسان دارند.
The language, religion, art, tradition, politics, and customs of a society and its individuals separate it from other societies and give them an independent identity. With this view, it will be a valuable work that can show the individual, collective and national aspects of people's identity and make them and others aware of the good and bad of their existence. With this view, it will be a valuable work that can show the individual, collective and national aspects of people's identity and make them and others aware of the good and bad of their existence. In the fifth century, the cornerstone of the need of Iranian people interrogate the identity of the township trampled by the Aniranians, but Beyhaghi, despite his sympathy with Ferdowsi in identifying identity, and in the face of his contemporary history's efforts, he represents the identity of Islamic-Iranian. This research, with a library study and a descriptive, analytical method has searched for identity in Beyhaghi history. Findings show that Bayhaqi loves his land and his art served as a causal expression of the weaknesses and failures of Masood Ghaznavi, although he apparently calls him a martyr and is forced to pay more attention to the rule of Styla than the rule of the Platonist sovereignty. Beyhaqi has placed Islamic-Iranian characteristics in the context of the language and art of truth writing and has drawn it in the form of a minister and a secretary, who is based on punishment, providence and divine will, with wisdom, seriousness, foresight, courage, softness, tolerance and by correcting the corruptions, shows the image of Iranian cooperation and informs the people about their liberating qualities against the foolishness of Ghaznavids.
خلاصه ماشینی:
نکته در اينجاست که روش بيهقي در بازنمايي روح ملي و ايراني با دخيل و موثر دانستن دگرگونيهاي سياسي، اقتصادي و اجتماعي در اعمال همۀ کارگزاران دربار، همراه شده است ؛ يعني ضمن اينکه از پذيرفتن نژادگي و ايراني و اصيل بودن غزنويان و اعوان و انصارشان ، سر باز ميزند؛ بردگي سبکتکين را با وضوح کامل بيان ميکند که با انديشۀ ايرانشهري در بارة نژادگي پادشاهِ دادگر و فرهمندي و داشتن گوهر و اصل و نسب شاهانه ، مخالف است ، سپس با نشان دادن نظر عاطفي خود در بيان ميراثِ اسلاميِ جانشينيِ پيامبر براي شاهان و گمان ظل ّاللهي آنان و روايت حماسي جنگ هاي امير غزنوي و پادشاه آرماني نشان دادن مسعود در قبال امير محمد و کنار آمدن انديشمندان و نخبگان با شيوة حکومت غلبه و استيلاي وي، نگرش اسلامي– ايراني خود را در تاريخ نگاريش مينماياند.
بيگمان ، بيهقي، مسعودِ مستبد را فاقد ويژگيهاي سر در تن تمثيلي حکومت ميدانسته است ، اما چاره اي جز تسليم در برابر چيرگي و استيلاي آنان نداشته ؛ همانطوري که ديگر ايرانيان و حتا خليفه ، نيز در برابر آنان ، سر تسليم در پيش انداخته بودند، اما در پسِ تسليمِ بيهقي، افشاگري ناتواني و شکست هاي ١٠ سالۀ مسعود و کارهاي نادرست او قرار دارد و خواننده را به سوي اين نکته ها راهنمايي ميکند که اثرش سفارشي نيست و پذيرفته ترين کسان دربار، پيش همگان و بخه صوص نزد خود مسعود، کساني چون احمدِحسن و بونصر مشکان هستند که ضمن کاربست سياست و قدرت ، انديشه و آينده نگري، مصلحت مردم را فراموش نمي - کنند و خُلق و خوي بسيار ملايم تري نسبت به ديگران از آن ها مشاهده ميشود.