چکیده:
تبصره ماده 152 ق.م.ا شاغلان برخی فعالیتها را که موظف به مقابله با خطرند و این انجام وظیفه و ایفای تعهد از سوی آنان، معمولاً با خطر و ضرر ملازمه دارد (مانند پلیس که وظیفهاش حفظ امنیت است، فردی که بنا به وظیفه قانونی و شرعی خود به مرزبانی، جنگ و مقابله با دشمن رفته است، آتشنشان که عموماً حین انجام وظیفه در شرایط پُرخطر قرار دارد) مجاز نمیداند که به استناد خطر و اضطرار، وظیفه خود را ترک کنند. مآلا ایشان، بهدلیل ترکِ فعل، مستحق کیفر دانسته میشوند. این نوشتار با شیوه توصیفی ـ تحلیلی و مبتنی بر منابع کتابخانهای بر این باور است که ادله فقهی متعددی وجود دارد که این مقرره را در آزمون فقهی، ناموفق دانسته و آن را نقدپذیر و ناپذیرفتنی میداند.حکم بدیهی وجوب حفظ نفس، عدم جواز القای نفس در تهلکه، حکم عقلی و عقلایی بایستگی حفظ جان، ناروایی تبعض در اثرگذاری اضطرار، اطلاق و عموم ادله اضطرار، اهم دانستن حفظ جان در گاه تزاحم، حکومت دلیل اضطرار بر ادله اولیه، ظهور ادله اولیه وجوب وفای به عقد در غیرمضطر، انصراف ادله اولیه به غیرمضطر، شرطیت مضطر نبودن در تحقق و تنجز تکلیف، بخشی از این ادلهاند.
Note to Article 152 of the Civil Code, employees are required to do some activities that are required to deal with danger, and this duty and obligation on their part is usually associated with danger and loss (such as the police, whose duty is to maintain security, a person who, according to His legal and Shariah duty has gone to guarding the border, fighting and confronting the enemy, the fireman, who is generally in dangerous conditions while performing his duty, is not allowed to leave his duty citing danger and emergency. They are considered deserving of punishment due to their omission. This writing is descriptive-analytical and based on library sources, and believes that there are many jurisprudential evidences that consider this rule unsuccessful in the jurisprudential test and consider it to be critical and unacceptable. The self-evident ruling on the necessity of self-preservation, the impermissibility of self-induction in danger, the rational and rational ruling on the necessity of saving life, the inappropriateness of differentiation in the effect of emergency, the application and generality of emergency evidence, the importance of saving life in the event of conflict, the rule of emergency evidence over primary evidence, the emergence of evidence The primary obligation to fulfill the contract in case of non-discipline, the withdrawal of primary evidence for non-discipline, the condition of not being distrained in the fulfillment and discharge of the obligation are part of these evidences.
خلاصه ماشینی:
ا شاغلان برخي فعاليت ها را که موظف به مقابله با خطرند و اين انجام وظيفه و ايفاي تعهد از سوي آنان ، معمولا با خطر و ضرر ملازمه دارد (مانند پليس که وظيفه اش حفظ امنيت است ، فردي که بنا به وظيفه قانوني و شرعي خود به مرزباني، جنگ و مقابله با دشمن رفته است ، آتش نشان که عموما حين انجام وظيفه در شرايط پرخطر قرار دارد) مجاز نميداند که به استناد خطر و اضطرار، وظيفه خود را ترک کنند.
حکم بديهي وجوب حفظ نفس ، عدم جواز القاي نفس در تهلکه ، حکم عقلي و عقلايي بايستگي حفظ جان ، ناروايي تبعض در اثرگذاري اضطرار، اطلاق و عموم ادله اضطرار، اهم دانستن حفظ جان در گاه تزاحم ، حکومت دليل اضطرار بر ادله اوليه ، ظهور ادله اوليه وجوب وفاي به عقد در غيرمضطر، انصراف ادله اوليه به غيرمضطر، شرطيت مضطر نبودن در تحقق و تنجز تکليف ، بخشي از اين ادله اند.
فردي که تکليف شرعي يا وظيفه قانوني دارد يا مأمور داراي تعهد به اجراي قرارداد يا کسي که با حسن نيت و با قصد احسان و ايثار انجام فعلي را به عهده گرفته است ، اگر انجام وظيفه اش در يک مورد خاص ، منجربه از دست رفتن حيات و يا سلامت اعضاء به گونه مادام العمر ـ که به موقعيت اضطراري موسوم است ـ آيا ميتواند به تمسک قاعده اضطرار و براي گريز از خطر موصوف ، از تکليف شرعي/ وظيفه قانوني خود سرباز زند؟ ماده ۱۵۲ق .