چکیده:
جنایات علیه بشریت، به مثابه مهم ترین نوع جرائم بین المللی داخل در صلاحیت دیوان کیفری بین المللی، عمدتا از سوی اشخاص حقیقی ارتکاب مییابند و این ارتکاب، موجبات تحقق مسئولیت کیفری سران دولتها را در پی دارد. از سوی دیگر، در بحث از مسئولیت کیفری سران دولتها در قبال ارتکاب جنایات علیه بشریت، نحوه کیفردهی سران دولتها نیز مقولهای بسیار با اهمیت است که کمتر به آن پرداخته شده است. در مقاله حاضر، با استفاده از روش تحلیلی- توصیفی تلاش شده است مسئولیت کیفری سران دولتها در قبال ارتکاب جنایات علیه بشریت و نیز نحوه کیفررسانی آنها در برابر ارتکاب این جرائم، مورد بحث و بررسی قرار گیرد.
خلاصه ماشینی:
دکتراي حقوق جزا و جرم شناسي و مدرس دانشگاه چکيده جنايات عليه بشريت ، به مثابه مهم ترين نوع جرائم بين المللي داخل در صلاحيت ديوان کيفري بين المللي، عمدتا از سوي اشخاص حقيقي ارتکاب مييابند و اين ارتکاب ، موجبات تحقق مسئوليت کيفري سران دولت ها را در پي دارد.
اما بعد از جنگ جهاني دوم و ايجاد دادگاه بين المللي نورنبرگ در ماده ٦ اساسنامه ي آن صلاحيت دادگاه راجع به محاکمه و مجازات افرادي که خواه به عنوان اشخاص خصوصي و يا به نفع دول اروپايي عمل کرده اند تصريح شده و مسئوليت فردي آن ها مطابق با حقوق بين الملل براي ارتکاب سه دسته از جرائم بين المللي يعني جرائم عليه صلح ، جرائم جنگي و جرائم عليه بشريت مورد تأکيد قرار گرفت .
ماده ٧(٣) اساسنامه ي ديوان يوگسلاوي سابق در اين زمينه مقرر ميدارد: اين حقيقت که جرايم مذکور در مواد ٢ تا ٥ اساسنامه ي حاضر از سوي زيردست ارتکاب يافته اند، مافوق را از مسئوليت کيفري معاف نميسازد، چنانچه او ميدانسته يا دلايلي وجود داشته که ميدانسته است که زيردست در شرف ارتکاب جرم است يا قبلا چنين جرايمي را مرتکب شده است و مافوق از اتخاذ اقدامات ضروري و معقول براي جلوگيري از وقوع چنين جرايمي يا مجازات مرتکبان آنها کوتاهي ورزيده 2 است .