چکیده:
وجه اشتراک بخشهای مختلفی که فلسفۀ نظری را تشکیل میدهند، شناخت برهانیِ جهان است؛ هرچند مبادی برهانی هر بخش، متناسب با موضوع آن بخش تفاوت دارد. در دستهبندی بدیهیات، مبادی اختصاصی نفسشناسی درزمرۀ وجدانیات قرار میگیرند که ابنسینا درک آنها را به حواس باطنی و خود نفس نسبت داده است. یک مسئله این است که آیا هیچیک از قوای باطنی براساس کارکردهایی که ابنسینا برای هرکدامشان مشخص کرده، میتوانند درکنار خود نفس، مبدأ شناخت نفس قرار گیرند یا خیر. تنها قوۀ نامزد این امر، قوۀ واهمه است؛ اما کارکرد آن، ادراک معانی جزئی است؛ نه معرفت به ادراک معانی جزئی که به شناخت نفس میانجامد. مسئلۀ دیگر این است که نفس چگونه میتواند به قوای حیوانی و گیاهی خود که مادّی و منطبع در بدن هستند، معرفت یابد. در مقالۀ حاضر، با بررسی کارکردهایی که ابنسینا به قوای نفس نسبت داده است، نشان خواهیم داد هیچیک از حواس ظاهری و باطنی نفس به کار شناخت آن نمیآیند و خود نفس ناطقه با ادراک بیواسطۀ خویش و احوال و افعالش به گزارههایی که مبدأ نفسشناسیاند، معرفت مییابد؛ افزونبر این، معرفت به قوای حیوانی و مادّی نفس نیز ازطریق ادراک مستقیم افعال این قوا صورت میگیرد که درعین حال، اَعراض نفس هستند.
The common point of the various sections that make up Islamic theoretical philosophy is the apodictique knowledge of the world, although the apodictique principles of each section differ according to the subject of that section. In the classification of immediates, the specific principles of psychology fall into the category of sensa, which Avicenna attributes their perception to the internal senses and the very soul. One question is, based on the functions that Avicenna defines for each of them, whether any of the internal senses can be, next to the soul, the source of knowledge of the soul or not. The only faculty that is a candidate for this is the faculty of estimation. But its function is the perception of particular meanings, not the knowledge of the perception of particular meanings that leads to the knowledge of the soul. Another question is how the soul can know the animal and plant faculties of the soul that are material and impressed in the body. The present article, by examining the functions that Avicenna attributes to the faculties of the soul, shows that none of the external and internal senses of the soul are used for the knowledge of the soul, and that it is the soul itself that knows the apodictique principles of psychology by perceiving itself and its states and actions immediately. In addition, knowledge of the animal and material faculties of the soul is achieved through the direct perception of actions of these faculties, which are at the same time accidents of the soul.
خلاصه ماشینی:
در مقالۀ حاضر، با بررسي کارکردهايي که ابن سينا به قواي نفس نسبت داده است ، نشان خواهيم داد هيچ يک از حواس ظاهري و باطني نفس به کار شناخت آن نمي آيند و خود نفس ناطقه با ادراک بي واسطۀ خويش و احوال و افعالش به گزاره هايي که مبدأ نفس شناسي اند، معرفت مي يابد؛ افزون بر اين ، معرفت به قواي حيواني و مادي نفس نيز ازطريق ادراک مستقيم افعال اين قوا صورت مي گيرد که درعين حال ، اعراض نفس هستند.
شايد به همين دليل ، خواجه نصيرالدين در شرح اين عبارت نوشته است : مشاهدات ، سه دسته اند: نخست ، آنچه به وسيلۀ حواس ظاهري درک مي کنيم ؛ دوم ، آنچه توسط حواس باطني درک مي کنيم ؛ سوم ، آنچه به واسطۀ نفس هايمان درمي يابيم ؛ «نه با ابزارهاي نفس هايمان ؛ مانند آگاهي ما به نفسمان و کارهاي نفسمان » (ابن سينا، ١٤٠٣ق ، ج .
شيخ الرئيس پس از مطرح کردن فرض انسان معلق در فضا گفته است : مدرک در زمان شکل گيري اين فرض و قبل و پس از اين فرض ، يعني در همۀ زمان ها نمي تواند چيزي جز خود مدرک باشد؛ زيرا مدرک نه حواس ظاهري است و نه حواس باطني و نه عقل با واسطۀ استدلال ، خودش را درک مي کند؛ پس مدرک، همان نفس يا عقل است که بي واسطه ، خودش را درک مي کند (ابن سينا، ١٤٠٣ق ، ج .