چکیده:
پژوهش حاضر با هدف تحلیل میزان تناظر مبانی معرفتشناختی اسناد بالادستی نظام تربیتی ایران با مبانی نظریه یادگیری الکترونیکی صورت پذیرفته است. روش پژوهش، کیفی است که در آن از روش تحلیل محتوای کیفی با رویکرد قیاسی استفاده شده است، جامعه پژوهش شامل کلیه آثار مرتبط اینترنتی و کتابخانهای و اسنادی است. یافتهها نشان میدهند، بین دو مبانی معرفتشناختی، باتوجه به مولفههای اهداف، دامنه، ماهیت، روش، منابع و ابزار، نقاط اختلاف و تباینی وجود دارد. وجوه اشتراک در هدف یادگیری مادامالعمر (اصل جسمانیهالحدوث و روحانیهالبقاء صدرالمتالهین، و صیرورت دلوزی) وجود ذهنی، اتحاد عالم و علم و معلوم صدرا و سوبژه دانش ارتباطی و مقارنه دانش و داننده؛ و در دامنه شناخت، قبول جهان طبیعی (علم نفسالامری و فراشناخت)؛ روششناخت (علم فردی و درونی بودن علم حضوری نفسالامری صدرالمتالهین و علم انفعالی گره اجتماعی و بیرونی بودن علم حصولی صدرا و علم فعال شبکه و گره) و منابع (تجربه) و ابزار (حواس)؛ و در وجوه افتراق عبارتند از: اختلاف در: صیرورت (وجودی اسناد و صیرورت بدون اندام وارگی دلوزی؛ در هدف (نفی فراروایتها، نظم، ثنویت قوه و فعل و جسم و روح، وحدت علوم، علم یقینی) در دامنه (جهان ماوراالطبیعه/ عصبشناختی)، ماهیت شناخت (وجودی/ بدون انداموارگی)؛ روششناخت (وحی و عقل/ ارتباطی) و ابزار (الهام و شهود، کتاب آسمانی/ گره و شبکه و دانش ارتباطی) میتوان اشاره کرد.
خلاصه ماشینی:
در اين ميان نظريههايي با ماهيت فناورانه وجود دارند که مباني معرفتشناختي آنان برمؤلفههاي تعليم و تربيت ازجمله اهداف، روشها و محتواي تعليم و تربيت تأثير ميگذارد؛ همچنانکه مباني نظريۀ يادگيري الکترونيکي، خود تحت تأثير مباني معرفتشناختي ارتباطگرايي قرار دارد و از سوي ديگر، با بررسي اسناد بالادستي نظام تربيتي ايران، روشن ميشود که اين اسناد نيز براساس ديدگاههاي معرفتشناختي خاص حکمت متعاليه صدرالمتألهين تدوين شدهاند.
بررسيهاي بهعملآمده در ادبيات تحقيق نشاندهندۀ آن است که در منابع مختلف داخلي و خارجي، همچون ماهيت ارتباط فرايند يادگيري الکترونيک (ضرغامي و همكاران، 1399)، مباني معرفتشناسي آموزش مبتني بر شبکههاي اجتماعي مجازي (فاطميان، 1398)، فلسفۀ «تربيت فناورانه» يا «فلسفۀ فناورانه» (سجادي، 1397)، تأملات فلسفي در باب واقعيت و فضاي مجازي (پورآقا، 1397)، بازتعريف فضاي مجازي براساس سند تحول بنيادين در نظام آموزش و پرورش (حيدرزادگان و صفرزايي، 1397)، فلسفۀ تربيت و نگاه واسازيگرايانه به يادگيري سنتي در برابر نظريه يادگيري ارتباطگرايي (تقوينسب، 1395)، نظريۀ تربيتي در پارادايم پيچيدگي منظري معرفتشناختي (محمدي چابکي و شعباني وركي، 1392)، محيط ارتباطگرا در علم آزمايشگاه (تچاکسيت و واناپيرن، 2015)، ايدههاي نظريه ارتباطگرايي براي طراحي مدلهاي يادگيري جديد (هانگ، 2014)، مدل پيشنهادي از نظريه ارتباطگرايي در کلاس درسي مجازي (کلتاونيچ، کرانيکيج و سانگخلا، 2015)، ابزارهاي ارتباطگرايي در تدريس (ترنوا و ترنا، 2013)، از مباني معرفتشناختي، مباني نظريه ارتباطگرايي يادگيري الکترونيکي و اسناد بالادستي نظام تربيتي ايران، سخن گفته شده است.