چکیده:
تقابلهای همجوار، اصطلاحی است در پیوند با علم معانی نحو. این اصطلاح که همنشینی دو رکن متقابل است، یکی از هنرهای پنهان در شعر نظامی بوده که در این مقاله براساس نظریه علم معانی نحو سعی شده ساختهای گوناگون و الگوهای متعدّد آن بررسی و تحلیل گردد. ازجملۀ این الگوهای تقابلی عبارتاند از: تقابلهای همجوار در یک جمله با هویت دستوری یکسان، تقابلهای همجوار با هویت دستوری ناهمسان، تقابلهای عطفی و غیرعطفی، موسیقی تقابلهای همجوار، ساختار تصویرهای ادبی با استفاده از تقابل و... . همراهی این الگوها با دیگر عناصر بلاغی و زیباییشناسی، بر ظرفیت معنایی و حسن بلاغی آنها میافزاید. این گونهگونی موجب پویایی بیشتر شعر نظامی از جهت بلاغی، زبانی و معنایی شده است. فراروی از تقابلهای دوگانه که به سه صورت واژگون کردن ارزشها، نفی تقابلها و جمع تقابلهاست، از موارد بسیار مهم تقابلی در شعر نظامی برای بیان معنای موردنظر میباشد. در این پژوهش، تقابلهای همجوار معرفی گردیده و ساختار نحوی، بهویژه بلاغی ابیاتی که شامل این هنر هستند، در دو منظومۀ خسرو و شیرین و لیلی و مجنون نظامی تحلیل زیباشناسی شدهاند.
Conterminous opposition is a term associated with the science of syntactic semantics. The term which is the accompaniment of two reciprocal elements and also it is one of the hidden arts in Nezami’s poetry. In this article, based on the theory of syntax, an attempt has been made to study and analyze its various constructions and various patterns. Of these oppositional patterns the following items have been presented: Conterminous oppositions in a sentence with the same grammatical identity, conterminous oppositions with heterogeneous grammatical identities, inflectional and non-inflectional contrast, the study of proximity magic that repeats words based on contradiction, paradox equivocality , opposition , incremental pun , dynamic pun ,and also music of the conterminous oppositions. The structure of literary images using oppositions , the union of them, and their difference are intellectually very important in poetry. The association of these patterns with other rhetorical and aesthetic elements increases their semantic capacity and rhetorical beauty. This diversity has made Nezami’s poetry more dynamic in terms of rhetoric, language and meaning. Avoiding binary opposition ,which are in three forms of subversion of values, negation of oppositions, and addition of them, is one of the most important opposition in Nezami’s poetry to express the desired meaning. In this research, conterminous oppositions are introduced and syntactic structure, especially the rhetorical structure of the verses that include this art, have been analyzed aesthetically in the two poems of Khosrow and Shirin, Lily and Majnoon of Nezami.
خلاصه ماشینی:
اين اصطلاح که همنشيني دو رکن متقابل است ، يکي از هنرهاي پنهان در شعر نظامي بوده که در اين مقاله براساس نظريۀ علم معاني نحو سعي شده ساخت هاي گوناگون و الگوهاي متعدد آن بررسي و تحليل گردد.
در اين پژوهش به يکي از عناصر بلاغي نحوي در منظومه هاي خسرو و شيرين و ليلي و مجنون نظامي، يعني تقابل هاي هم جوار پرداخته شده است .
در بيت زير، واژة «مرد» به دليل هم جواري با «زن »، براساس جناس ناقص حرکتي، «مرد» را به ذهن تداعي ميکند که با «زن » در تضاد قرار گرفته است : گيرم که خروس پيرزن مـرد يا مؤذن کوي را عسس برد (نظامي، ١٣٩٤: ٢٦١) از ويژگيهاي جادوي مجاورت اين است که سخن را هرقدر بيمعني و خردستيزانه باشد، حرمتي و ابهتي ميدهد که شنونده بياختيار تسليم آن مي شود (شفيعي کدکني، ١٣٧٧: ٢٣).
اين هم جواري همان گونه که ديده ميشود، باعث لذت بيشتر متن ميگردد: هر آوازي که هست از ساز و از برين گنبد که ميبيني به يک کوز سوز (نظامي ، ١٣٩٢: ٢٥٨) در مصرع اول بيت بالا تضاد معنايي ميان دو واژة «ساز» و «سوز» و القاي مفهوم موردنظر به سبب موسيقي مشترک بين اين دو، بهتر منتقل ميشود.
در بيت زير، «کاه » و «کوه » ناهمگون هايي هستند که در جوار يکديگر آمده اند و براساس جادوي مجاورت از آن ها شيء واحدي ساخته شده است : ز نو فرمود بستن بارگاهي که با او بود کوهي همچو کاهي (نظامي، ١٣٩٢: ٤١٧) نظامي در بيت بالا واژه هايي با ضديت کامل در کنار هم ذکر کرده و آن ها را يکي پنداشته است .