چکیده:
داستانپردازی و روایت، یکی از شیوههای درک بهتر محیط اطراف و به طور کلی درک بهتر جهان هستی است. هدف این پژوهش که به روش توصیفی-تحلیلی انجام شده، مطالعۀ درونمایۀ داستان بر اساس ویژگیهای ساختاری، یعنی گشایش روایی است. از دنیای پر رمز و راز هزارویک شب، چشمگیرترین درونمایهها گزینش شده و سپس گشایش در درونمایههای انتخابی شرح داده شده است. ناگفته پیداست که گزینش این درونمایهها بدان معنا نیست که درونمایۀ دیگری در این اثر وجود ندارد، بلکه انتخاب درونمایههای دلدادگی، جرم و جنایت، گشت و گذار، وهم و اخلاق در بیشتر داستانهای هزارویک شب نمودی بارزتر دارد. نتیجۀ تحقیق بیانگر اینست که داستانهای دلدادگی و عاشقانه بیشترین درونمایهها را شامل میشود. در واقع شاید بتوان گفت مرتبط با درونمایۀ حکایت اصلی و جامع داستان که بر پایۀ خیانت به عشق آغاز میشود، عشق و دلدادگی بسامد بالایی در این پژوهش دارد.
Storytelling and narration are ways to better understand the environment around us and the world in general. That is, the human mind, with its literary power and narrative processing, regulates irrelevant and meaningless data. The study of a story based on its construction is a linguistic study and is both descriptive and an explanation of the literary construction and narrative sham. The purpose of this collection is to study the construction of the story - especially its theme-based on its linguistic features, i.e., narrative opening. From the mysterious world of One Thousand and One Nights, the most impressive themes were selected, and then the opening was described in the selected themes. Needless to say, choosing these themes does not mean that there is no other theme; But also, the choice of themes under the headings of love, crime, sightseeing, story Illusions, and wisdom are evident in most of the stories of One Thousand and One Nights. Rather, a story can have several different themes. In the author's view, the theme was more colorful, selected, and elaborate.
خلاصه ماشینی:
مقاله پژوهشی نقد و تحلیل روایت در اصلی ترین درون مایه های هزار و یک شب افسانه افروغی نیا١ 2 محمد شاه بدیع زاده جواد مهربان قزلحصار٣ چکیده داستان پردازی و روایت ، یکی از شیوه های درک بهتر محیط اطراف و به طور کلی درک بهتر جهان هستی است .
در این قســـمت رخداد فرآیندهای ذهنی و رفتاری هم افزایش مییابند که نیز به دلیل واکنش شخصیت های داستان به رویدادهای بدنۀ روایت است .
این کاهش پس از معرفی شـــخصـــیت ها و زمینه سازی آغاز داستان چندان شگفتیانگیز نیست ، چه در بدنۀ روایت شخصیت ها و بافت رخدادهای داستان شناخته شده اند و نیاز چندانی به بیان وجود و ویژگی و شـناسـایی حس نمیشـود «نظریه پردازانی که به شـخصـیت از دید پدیدارشـناختی مینگرند، شخصیت را مقوله ای ایستا نمیبینند، بازیگری که باید نقش خود را به بهترین شکل انجام دهد، در اینجا شخصیت موجود پویاییاست که هستی او در کنش های داستانی پدیدار می شود، گرچه این شخصیت از طرح کلی داستان پیروی میکند، گاهی خود ابتکار عمل را به دست میگیرد و به اصطلاح همه چیز را رهبری میکند» (اخوت ، ١٣٧١: ١٢٦).
در نقطه ای از داستان ، قهرمان عشق خود را ابراز میکند و از این پس حقیقی بودن عشق او بر همه ثابت میشود و از توصیف شور عشق او یا آشفتگیها و بیخوابیهای شبانه اش ، یا تخیلاتش در مورد وص ال به معشوق خبری نیست و به دلیل همین تقدیرگرایی و ساخت سادة روایی است که داستان های عاشقانۀ ایرانی، قدیمیترین نمونه های این گونه در هزارویک شب به شمار میآیند.