چکیده:
از اندیشمندان و فیلسوفان معاصر، جان رالرز در میان غربیان و علامه طباطبائی در میان مسلمانان مهمترین نظریة عدالت سالهای اخیر را وضع و تبیین کردهاند. جان رالز در نظریة عدالت خود، موسوم به «عدالت بهمثابة انصاف» ـ که مبتنی بر اصول مکتب لیبرالیسم و رویکرد قراردادگرایی صورتبندی شده است ـ از «وضع نخستین» آغاز میکند و دو اصل عدالت خود، یعنی «آزادی» و «تمایز» را بهنحوی وضع میکند که هر فردی از افراد جامعه، دارای حقی مساوی نسبتبه گستردهترین مجموعة کامل از آزادیهای اساسی باشد و درعینحال نابرابری و تفاوت انسانها در برخورداری آنان از خیرات یادشده را در موقعیتهای خاص موجه میسازد و در این مسیر از شش برهان مختلف، از جمله «قرارداد اجتماعی»، «عقلانیت» و «اجماع همپوشانی»، برای نظریة خود بهره میجوید.
علامه طباطبائی(ره) نیز بهمثابة فیلسوفی مسلمان و مفسری حاذق، با تاسیس نظریة ادراکات اعتباری، ارزش عدالت را پس از تشکیل جامعة انسانی در حوزة حسن و قبح افعال تبیین میکند و ادارکات اعتباری را مفاهیمی وهمی، اما دارای آثار واقعی میداند که از اصل سودجویی و خوی استخدامگری انسان نشئت گرفته است. این تحقیق به شرح این مسئله پرداخته که خوی «حب ذات» چگونه انسان را به دوست داشتن خویشتن و از آنجا به دوست داشتن دیگر انسانها به عنوان همنوعش سوق داده است؛ تا اینکه با او انس میگیرد و بدو نزدیک میشود و بدین ترتیب اجتماع را شکل میدهد؛ و در بستر چنین اجتماعی، عملا استفاده از همنوع یا استخدام او بهنفع این احساس غریزی شکل میگیرد
خلاصه ماشینی:
جان رالز در نظريۀ عدالت خود، موسوم به «عدالت به مثابۀ انصاف » ــ کـه مبتني بر اصول مکتب ليبراليسم و رويکرد قراردادگرايي صورت بندي شده است ـ از «وضع نخستين » آغـاز مـيکنـد و دو اصل عدالت خود، يعني «آزادي» و «تمايز» را به نحوي وضع ميکند که هر فردي از افـراد جامعـه ، داراي حقـي مسـاوي نسبت به گسترده ترين مجموعۀ کامل از آزادي هاي اساسي باشد و درعين حال نابرابري و تفاوت انسـان هـا در برخـورداري آنان از خيرات يادشده را در موقعيت هاي خاص موجه مي سازد و در اين مسير از شش برهان مختلـف ، از جملـه «قـرارداد اجتماعي»، «عقلانيت » و «اجماع هم پوشاني»، براي نظريۀ خود بهره ميجويد.
اين وضع ، علاوه بر آنکه موجب تحميل پيش فرض هاي اعتقادات ليبرالي بر افراد حاضر در وضعيت نخسـتين شده است ، امکان اجتماع آنان بر اصول عدالت مدنظر رالز را کم مي کند؛ چراکه اگر مثلا فـردي نيازهـاي معنـوي يـا اخلاقي را برتر از نيازهاي مادي دانست ، در نظام توزيع و ترتيبات اجتماعي مجالي براي تحقق آن ايجاد خواهد کـرد.
اصول عدالت رالز در اين مقاله ـ با توجه به حوزة مفهومي موضوع آن ـ بنا نداريم به تفصيل به تبيين اصول عـدالت رالـز بپـردازيم ؛ امـا براي آنکه در مورد براهين آن بحث کنيم ، ناچاريم اشاره اي مختصر به اين موضوع داشته باشيم : رالز خود را به جاي انسان هاي واقع در وضعيت نخستين تصور ميکند و تمام تلاش خـود را بـراي تقريـر اصـول عدالت منصفانه اي به کار ميبندد که انصاف در روش تصميم گيري دربارة محتواي اصول عـدالت ، ضـامن درسـتي و اعتبار اصول نهايي خواهد بود.