چکیده:
ارتباط بین اخلاق و مابعدالطبیعۀ ابنجبیرول که به نوعی ارتباط بین دو رسالۀ «ینبوعالحیاه» و «اصلاحالاخلاق» است، از طریق مفهوم «شوق» میسر میشود. جهان نوافلاطونی ابنجبیرول از دو قوس صعود و نزول یعنی تبدیل وحدت به کثرت و بازگشت کثرت به وحدت تشکیل شده است. شوق هم علت نزول و هم علت صعود است. انسان مرتبهای است که از آن، صعود آغاز میشود. به همین دلیل، او باید شوق نزولی را به صعودی بدل کند. اخلاق آن چیزی است که به انسان کمک میکند تا با حاکم کردن شوق صعودی بر شوق نزولی، به سمت غایت یعنی امر نامتعین یا وحدت محض حرکت کند. اخلاق از طریق تنظیم طبایع حواس و تعادل خُلقها انسان را در مسیر صعود قرار میدهد. در واقع، انسان به علت نفس حیوانی و شوق نزولی خود در تشخیص غایت خود اشتباه کرده و امور متعین و جزئی را متعلق شوق و غایت خود میداند. این امر سبب خروج نفس از تعادل و گرایش به خلقهای متعدد میشود. این خلقها خود، عامل دوری بیشتر انسان از غایتش یعنی امر نامتعین میشوند. اخلاق این خلقها را به تعادل میرساند تا انسان بار دیگر به امر نامتعین شوق پیدا کرده و به صعود میل یابد.
The connection between ethics and metaphysics has always been an important problem in Neoplatonism. This question is also raised in the philosophy of Ibn Gabirol (the Jewish Neo-Platonist philosopher). Ibn Gabirol tries to connect ethics and metaphysics by the concept of ‘desire’. For him, the world consists of two movements: procession and reversion, i.e. the transformation of unity into multiplicity and the return of multiplicity into unity. Desire is both the cause of procession and the cause of reversion. “Human being” is the level from which the reversion begins. For this reason, he must turn “descending desire” (procession) into “ascending desire” (reversion). It is ethics that helps an individual, in his movement towards happiness, to make the ascending desire dominate the descending desire, that is, the ‘the pure indeterminate’ or ‘First unity’. But how can ethics do it? Ethics leads man towards his ascending desire through adjusting the natural dispositions. Man, because of his animal soul and his descending desire, confuses the determined things for the pure indeterminate as the object of his happiness. This causes the soul to go out of balance and tends to move toward multiple natural dispositions. These natural dispositions themselves cause a person to move further away from happiness. Ethics puts a person on the path of happiness through balancing natural dispositions.
خلاصه ماشینی:
اگرچه موضوع رسالۀ «ينبوع الحياه » مابعدالطبيعه و موضوع رسالۀ «اصلاح الاخلاق » اخلاق است اما از آنجا که ابن جبيرول قصد دارد اخلاق را بر «حکمت » استوار سازد و آن را به روش حکماء و بر اساس تبعيت طبع از عقل تبيين کند )B٦٠,IMQ( و عصارٔە حکمت نيز شناخت ماده و صورت کلي و ارادٔە الهي است و اين سه ، موضوع رسالۀ «ينبوع الحياه » هستند )٩-P٣,٦-٢,FV,I(، پس اصلاح الاخلاق بايد مبتني بر ينبوع الحياه باشد.
به همين دليل ، در «اصلاح الاخلاق » از اشکال هندسي، نمودار و براهين مرتبط با حس استفاده ميکند؛ چرا که معتقد است اين رساله براي افرادي نوشته شده که هنوز در مسائل عميق فلسفي غرق نشده و با خيال و وهم مسائل را درک ميکنند و اشکال و نمودار هم به خوبي ميتواند «اوهام » را به سمت درک بهتر مسائل سوق دهد )A٦٨-B٦٧,IMQ(.
اما چگونه اخلاق باعث محدوديت شوق نزولي ميشود و انسان را به سمت سعادت ميبرد؟ براي فهم اين مسئله بايد به عناصري که سازندٔە طبع انسان هستند اشاره کرد.
با اين حال ، ممکن است انسان گمان کند که مراتب پايين عالم و اشياي جزئي متعلق واقعي محبت و شوق او هستند و مثال ها را مطلوب حقيقي و مصداق سعادت خود بداند و در حد امور متعين باقي بماند.
Key Terms: Ibn Gabirol, ethics, desire, happiness, natural disposition.