چکیده:
موضوع اصلی پژوهش حاضر تبیین مفهوم حق اخلاقی و بررسی نسبت میان حق قانونی و اخلاقی با تاکید بر منظومه حقوق شهروندی است. ضمن بررسی مبانی حق اخلاقی از منظر دو ایده اخلاق کانتی و حقوق طبیعی به این پرسش خواهیم پرداخت که چگونه میتوان بر مبنای تبیین فلسفه حق به سمت تحقق نوعی اخلاقگرایی در حوزه امورات شهروندی حرکت نمود تا از دل تحقق همین منظومه اخلاقگرایی، امکان اجرای بهینه و موثر رویکردهای قانونی و حقوقی بیشتر فراهم گردد و شهروندان به جای احساس اجبار در اطاعت از قانون، اخلاقاً خود را مکلف به تبعیت از قانون بپندارند؟ یافتههای این پژوهش که به شیوه توصیفی و تحلیلی جمعآوری شده است، قائل بوجود حق اخلاقی و بر این باور است که اشخاص زمانی رفتار خویش را با قاعده همسو میکنند که الگوی اخلاقی را بمثابه یک استاندارد رفتاری ببیند، بنابراین فرضیه نوشتار حاضر آن است که با تلقی حقوق شهروندی بمثابه حقوقی اخلاقی و با توجه به ارزشهای درونی شکل گرفته و تایید شده در قالب حقوق شهروندی، میتوان مشروعیت هنجارهای قانونی را بدلیل برخورداری از این خصیصه یعنی همسو بودن با اخلاق پذیرفت و در اطاعت و وفاداری به قانون عنصر تکلیف را با اجبار و کاربست ضمانتاجراهای خرد و کلان جایگزین کرد که در عمل به ارتباطی دوسویه میان دولت و شهروند می-انجامد. .
The main issue of this research is to explain the moral right and examine the ratio of legal right and moral right with emphasis on the citizenship rights system. While examining the moral foundation of rights from the perspective of Kant and natural right, we take this question into account that How can we move towards the realization of a kind of ethicism in the field of citizenship based on the explanation of jurisprudence and provide more effective implementation of legal approaches so that citizens feel obligated to obey the law not obliged to obey the law. findings of this study, which have been collected in a descriptive and analytical manner, despite emphasizing the existence of a moral right, believes that people align their behavior with the rule only when they consider the moral model as a behavioral standard. Therefor the hypothesis of this research indicates that with considering the citizenship rights as moral rights, according to approved internal values, legal norms will be accepted cause its consistency with ethics which leads to the replacement of obligation concept with compulsion to obey the law and improves the relationship between citizen and government.
خلاصه ماشینی:
ضمن بررسي مباني حق اخلاقي از منظر دو ايده اخلاق کانتي و حقوق طبيعي به اين پرسش خواهيم پرداخت که چگونه ميتوان بر مبناي تبيين فلسفه حق به سمت تحقق نوعي اخلاق گرايي در حوزه امور شهروندي حرکت کرد تا از دل تحقق همين منظومه اخلاق گرايي، امکان اجراي بهينه و مؤثر رويکردهاي قانوني و حقوقي بيشتر فراهم شود و شهروندان به جاي احساس اجبار در اطاعت از قانون ، اخلاقاً خود را مکلف به تبعيت از قانون بپندارند؟ يافته هاي اين پژوهش که به شيوه توصيفي و تحليلي جمع آوري شده است ، قائل به وجود حق اخلاقي و اين باور است که اشخاص زماني رفتار خويش را با قاعده هم سو ميکنند که الگوي اخلاقي را به مثابه يک استاندارد رفتاري ببيند؛ بنابراين فرضيه نوشتار حاضر آن است که با تلقي حقوق شهروندي به مثابه حقوقي اخلاقي و با توجه به ارزش هاي دروني شکل گرفته و تأييدشده در قالب حقوق شهروندي، ميتوان مشروعيت هنجارهاي قانوني را به دليل برخورداري از اين خصيصه يعني همسو بودن با اخلاق پذيرفت و در اطاعت و وفاداري به قانون عنصر تکليف را با اجبار و کاربست ضمانت اجراهاي خرد و کلان جايگزين کرد که در عمل به ارتباطي دوسويه ميان دولت و شهروند ميانجامد.