چکیده:
این مقاله بر تجربیات ما به عنوان مشاور و محقق تاثیر دارد و از آن در ایجاد یک الگوی کامل که یک مشاور، محقق، مدیر یا هر کس دیگری برای درک و شناخت بهتر یک سازمان یا اداره به آن نیاز دارد، استفاده می شود.
خلاصه ماشینی:
"مک وینی (McWhinney) در سال 7891 اظهار میدارد که وقتی او از خود به عنوان یک ابزار استفاده میکند،میتواند به کشف چیزهایی که حقیقتا اهمیت دارند، نائل شود،و اگر چنین نکند در حال وقتی برای اولینبار با یک مقام عالی رتبهء اجرایی ملاقات دارید،او با شما چگونه بر خورد میکند؟مانند یک فرد بالغ یا یک کودک؟شیوههایی که شما احساس میکنید شیوهای است که همهء کارکنان سازمان آن را احساس میکنند.
این مقاله بر تجربیات ما به عنوان مشاور و محقق تأثیر دارد و از آن در ایجاد یک الگوی کامل که یک مشاور،محقق،مدیر یا هر کس دیگری برای درک و شناخت بهتر یک سازمان یا اداره به آن نیاز دارد، استفاده میشود.
او با پیشنهاد مقولهء خودباوری به عنوان یک وسیله،هنگام دیدار با یک مدیر ارشد ادامه میدهد:"وقتی برای اولینبار با یک مقام عالی رتبهء اجرایی ملاقات دارید،او با شما چگونه بر خورد میکند؟مانند یک فرد بالغ با یک کودک؟ شیوههایی که شما احساس میکنید شیوهای است که همهء کارکنان سازمان آن را احساس میکنند.
لوینسون برای جلب و تمرکز شما بر روی این احساسها و ادراکهای اولیه پیشنهاد میکند که مشاوران یک سازمان دربارهء چیزی که دیدهاند و مضامین و ارزشهای روانی،اجتماعی و اقتصادی آن از خود بپرسند:این احساس شبیه به چیست؟تا چه حد مؤثر است؟تا چه حد کارآیی دارد؟افراد چه شناختی از آن دارند؟فرضیات مهم در خصوص افراد چیست؟ شناخت گرایشها شناخت گرایشها سومین شیوهء استفاده از خودباوری به عنوان ابزار درک عکس العملها و پیش داوریهای معمول خود شما است تا بتوانید تأثیر این تمایلات وگرایشها را بر شناخت و معرفت خویش کاهش دهید."