چکیده:
از آنجا که انسان، موجودی «مدنی الطبع» است، دستیابی به ملزومات انسانی در گرو تشکیل یک اجتماع ایدهآل است که مصالح و مفاسد بشری را در نظر دارد. وجود چنین اجتماعی زمانی محقق خواهد شد که تحت رهبری فردی عالم بر مصالح و مفاسد شئون انسانی باشد که جز انسان کامل نمیتواند چنین مسئولیتی را برعهده گیرد. از آن سو جامعه بشری نیز باید خود را وابسته و مطیع او بداند و تحت ولایت او برای نیل به اهداف انسانی خود حرکت کند. در این هنگام میتوان گفت چنین اجتماعی، یک جامعه متمدن و حتی تمدن ساز است. مقاله حاضر تلاش میکند رابطه انسان کامل با جامعه ولایی و تمدن ساز را بررسی کند.
نظرا لان الانسان هو کاين «مدنی بالطبع»، فان تحقیق الاحتیاجات الانسانیه یتطلب تشکیل مجتمع مثالی یاخذ فی الاعتبار مصالح ومفاسد البشریه. یتحقق وجود مثل هذا المجتمع عندما یتولی فرد عالم قیاده الشوون الانسانیه ومصالحها ومفاسدها، ولا یمکن لای انسان غیر «الانسان الکامل» ان یتحمل مثل هذه المسوولیه. من ناحیه اخری، یجب ان یکون المجتمع البشری متواضعا ومطیعا لهذا الفرد ویتحتم علیه العمل تحت ولایته لتحقیق اهدافه الانسانیه. یمکن القول فی هذا الوقت ان مثل هذا المجتمع هو مجتمع متحضر وحتی یبنی الحضاره. تحاول هذه المقاله دراسه العلاقه بین الانسان الکامل والمجتمع الولايی والبناء للحضاره.
Since man is a "civic creature", the acquisition of human requirements depends on the formation of an ideal society that considers human interest and corruption. The existence of such a society will be realized when it is exclusively under the leadership of a knowledgeable perfect man knowing the interest and corruption of human diverse aspects. On the other hand, human society must also consider itself dependent on and obedient to him and move under his guardianship to achieve its humaniterian goals. At this time, such a society is civilized and even a civilization creator. The present article attempts to examine the perfect human relationship with the Imamcentered society and civilization.
خلاصه ماشینی:
نگارنده در این پژوهش به دنبال اثبات این موضوع مهم است که جامعه متمدن ـ که قرار است ما یحتاج انسانی بشر از ملزومات دنیوی و اخروی را در خود جای دهد و افراد آن از طریق حضور در چنین جامعهای به اهداف انسانی خود دست یابند ـ باید اولاً رهبری و هدایت جامعه را فردی در اختیار گیرد که خود انسانی از هر جهت ـ خاصه جنبه روحانی ـ کامل باشد، چه اینکه جامعه بشری وقتی میتواند به تمدنی که تمام نیازهای انسانی بشر را از حیات مادی و معنوی تامین نماید دست یابد که تحت هدایت انسانی آگاه بر مصالح و مفاسد بشری باشد و این هادی کسی جز انسان کامل نمیتواند باشد که با روح بلند خود و با ارتباط با خالق به چنین مقامی نائل گشته است و ثانیاً جامعه انسانی نیز باید خود را موظف به اطاعت از چنین فردی بداند و به عبارت دیگر تحت ولایت انسان کامل و با ایجاد پیوستگی با مقام ولایت در پیشبرد اهداف الهی پیش رود.
تشکیلاتی که در چنین جامعهای حاکم است، همان است که خدا آن را به وجود آورده است و قانون صلح و جنگ، روابط اجتماعی، اقتصادی، حکومت و حقوق مربوط بین انسانها را خدا تعیین میکند و تنها با اجازه معصوم و يا نايب او مجاز است تا هرج ومرج در جامعه اسلامى پيش نيايد (مغنيه، 1424ق، ج1، ص297) در حقیقت اگر جامعه اسلامی قرار باشد بهچنان قدرتی دست یابد که در پرتو آن از هر جهت چه سیاسی و چه علمی قدرتمند شود و با بهکارگیری نیروهای سازنده و فعالبشری در مسیر نیل به اهداف عالی خود که همان تمدن اسلامی است نائل گردد این مهم میسّر نخواهد بود مگر با مجاهدت خالصانه در راه خدا و با کمک و رهبری انسانی الهی.