چکیده:
سیاوش، پسر کی کاووس یکی از شاهزادگان دلاور و پاکدامن شاهنامه است که پس از تولد او، مادرش ناپدید شد و به ناچار تا هفت سالگی بدون سرپرستی پدر و محروم از مهر مادری، نزد خاندان زال و زیرنظر رستم پرورش یافت آن گاه پس از هفت سال با برخورداری از منش های پهلوانی، سواری، تیراندازی و آشنایی با فنون رزم و بزم که از جهان پهلوان، آموخته بود به نزد پدر بازگشت. فردوسی در شاهنامه، از سیصد زن نام می برد که، تنها شخصیت سودابه را منفی و درخور سرزنش معرفی می کند. زیرا او را منشا فاجعه ی کشته شدن سیاوش می داند. پس از شهادت مظلومانه سیاوش، سرخه پسر افراسیاب، به فرماندهی سی هزار سپاهی به نبرد با رستم به مرزهای ایران روانه می شود. سرخه در نخستین رویارویی با سپاه ایران با فرامرز پسر دلاور رستم فرمانده سپاه ایران روبرو شد. فرامرز با نیزه مخصوص خویش، او را از اسب فرو می افکند اما سرخه به یاری یکی از سرداران ترک از صحنه نبرد می گریزد و فرامرز بی درنگ در پی او اسب می تازد و او را گرفتار می کند و با دست بسته به اردوگاه ایرانیان می برد. پس از این که رستم به لشکرگاه رسید با مشاهده سرخه، آتش کین خواهی در دلش شعله ور گردید پس دستور داد او را به بیابان ببرند و همان گونه که تورانیان سر سیاوش را بریده اند، سرش را با خنجر و در همان تشت از تن جدا کرده، پیکر بی جان او را از پای به دار بیاویزند. این پژوهش مانند دیگر پژوهش های علوم انسانی به روش تاریخی و با مراجعه به اسناد و منابع کتابخانه ای، انجام پذیرفته و به این نتیجه رسیده است که داستان سرخه برداشت و تکرار داستان سیاوش است همانگونه که داستان فرود سیاوش قرینه ای از تراژدی رستم و سهراب بود و فردوسی برای اثربخشی بیشتر داستان ها این قرینه سازی ها را انجام داده تا در حافظه مخاطب نقش ببندد.
خلاصه ماشینی:
قربانی کردن سُرخه پسر افراسیاب شاه توران به خونخواهی سیاوش پسر کیکاووس پادشاه ایران به فرمان رستم دستان غلامـرضا تمیـمی 1 1، فریبـا عـزیـزیـان2 1- استادیار رشته زبان و ادبیات فارسی، دانشگاه آزاداسلامی واحد بروجرد (نویسنده مسئول) 2- کارشناسی ارشد رشته روانشناسی عمومی، اداره آموزش و پرورش شهرستان ایلام چکیده سیاوش، پسر کیکاووس یکی از شاهزادگان دلاور و پاکدامن شاهنامه است که پس از تولّد او، مادرش ناپدید شد و به ناچار تا هفت سالگی بدون سرپرستی پدر و محروم از مهر مادری، نزد خاندان زال و زیرنظر رستم پرورش یافت آن گاه پس از هفت سال با برخورداری از منشهای پهلوانی، سواری، تیراندازی و آشنایی با فنون رزم و بزم که از جهان پهلوان، آموخته بود به نزد پدر بازگشت.
این زن نقشی بسیار منفعل در داستان دارد، اما کارهایی که انجام میدهد در جهت پیشبرد مصالح سرزمینش بود که فردوسی از او با احترامی ویژه یاد میکند: {مراجعه شود به فایل جدول الحاقی} گلشهر همواره برای فراهم آوردن تدارکات همسرگزینی سیاوش تلاش میکند.
{مراجعه شود به فایل جدول الحاقی} «زمانی که خبر کشته شدن سیاوش به ایران زمین رسید، موجب تأثّر خاطر ایرانیان به ویژه رستم شد و رستم نخست خشمگین نزد کاووس رفت و او را که موجب آوارگی سیاوش از ایران و مرگ نابهنگامش به اغوای سودابه شده بود با اینگونه سخنان، شماتت کرد.