چکیده:
«استفهام انکاری» با معانی متنوّع هنری، از مباحث مهمّ و پربسامد بلاغت بهشمار میرود که به علّت اهمّیّت موضوع مورد توجّه دستورنویسان تجویزی نیز بوده است. مولانا جهت انتقال معانی عرفانی با نگرش به شیوههای هدایت قرآنی، در کنار دیگر شیوههای بلاغی، استفادهی شایان از جملات انشایی کرده است. شالودهی منظومهی تعلیمی مثنوی معنوی، ارشاد مخاطب به وحدانیّت حقّ و انکار ماسویالله است. نقش کارکردهای بلاغی استفهام، بهویژه انکار، در این بهرهوری چشمگیر است. در این مقاله، مبحث بلاغی انکار با معانی هنری آن؛ شامل: نفی ابد، استبعاد، تعظیم، تحقیر، تعجیز، استغنا، یاس، استهزاء، استمداد، تحسّر و... مورد بررسی قرار میگیرد و به اهمّیّت کاربرد ادات استفهام، جهت خلق این انگیزهی زیباشناختی و تفاوت بارز استفهام «انکاری» و «تقریری» میپردازد. بهترین شیوه درک معانی بلاغی، تدبّر در پرسشهای قرآنی، کلام محاوره و آثار نویسندگان صاحب سبک است. متاسّفانه، اکثر منابع علوم بلاغی در این موضوع مهمّ، شرح مبسوط و جامعی ندارند. ۹/ ۶۱ درصد از پرسشهای بلاغی در دفتر دوم مثنوی استفهام انکاری است، که ۴۷ درصد از آنها مفید کارکرد هنری «نفی ابد» میباشد. این بسامد بالا، به دیدگاه متعالی مولانا در نفی نفسانیّات معطوف میگردد.
خلاصه ماشینی:
این پژوهش سعی دارد به این پرسش پاسخ دهد که اصلیترین کارکردهای ثانوی استفهام از نظر تنوّع شیوهی کاربرد در دفتر دوم مثنوی معنوی چیست و برای این منظور، به بررسی بسامد ادات پرسشی در ساختار چنین جملات، جهت انتقال معانی در این دفتر میپردازد.
استفهام تقریری در مقالات موجود؛ چون «اسلوب استفهام در قرآن کریم» (خورسندی، ۱۳۹۱: 83-۱۰۲)، «سؤال و اغراض ثانوی آن در غزلیّات حافظ» (طاهری، ۱۳۸۶: ۸۷-۱۱۸)، «معانی غیرمستقیم جملات پرسشی از دیدگاه کاربردشناسی زبان و بلاغت عربی» (ابنالرّسول، ۱۳۹۱: 1-۲۵) و «تأمّلی بر معانی ثانوی استفهام» (مالمیر، ۱۳۹۶: 1-18) نیز، به شرح معانی ثانوی پرسش پرداختهاند؛ لیکن نگرش موجود به استفهام انکاری و استفهام تقریری مورد توجّه هیچکدام از این صاحبنظران نبوده است.
۴۷ درصد از ابیات حاوی جملات پرسشی با معانی ثانوی در دفتر دوم مثنوی، از نوع انکار، با نفی ابد است که بیشتر با استفاده از قید پرسش «کی = چه زمان» طرح شده است و بیانگر دیدگاه مولانا در این اثر ارزشمند تعلیمی است.
استفهام انکاری، مفید نفی ابد این شیوهی پرسش، بر منتفی بودن موضوعی برای همیشه تأکید دارد و با مفهوم «هرگز» و نفی ابد همراه است: «أَفَمَنْ كَانَ مُؤْمِنًا كَمَنْ كَانَ فَاسِقًا؟ (سجده/۱۸) آيا كسى كه مؤمن است، چون كسى است كه نافرمان است؟» هرگز از دیدگاه خداوند مرتبهی انسان مؤمن و منافق حقّ، یکسان نیست.
استفهام انکاری، مفید سرزنش و توبیخ خود یا دیگری متکلّم، ضمن طرح انکار در اینگونه پرسش بلاغی به شماتت و سرزنش مخاطب خویش مشغول میشود: «قَالَ أَتَعْبُدُونَ مَا تَنْحِتُونَ (صافّات/۹۵) [ابراهيم] گفت: آيا آنچه را مىتراشيد، مىپرستيد؟» نمونهای از محاوره: این شیوهی پرسش در گفتمان روزمرّه، نیز زیاد میشنویم.