چکیده:
شناخت سرشت واقعی انسان و جایگاه او در نظام هستی از محوریترین و پیچیدهترین مسائل اندیشۀ بشر است. فروم یک اومانیست که دارای اندیشههای اگزیستانسیالیستی است. وی با بررسی منش و طبع انسان هنجارهای اخلاقی را که بر کیفیّت ذاتی انسان استوار بوده شرح می-دهد و تخلّف از این هنجارها را سبب ناباروری و پریشانی میداند، امّا معتقد است اگر انسان با محوریّت خرد خود، آزادی، تجربه و اعتماد به خود و به دور از تایید و ایمان به منبعی غیر از خود در راستای اهداف خود حرکت کند به باروری، شادکامی و سعادت دست مییابد. این پژوهش بر پایۀ روش تحلیلی- توصیفی درصدد یافتن پاسخ به این سوال است که آیا اندیشۀ اومانیسمی- اگزیستانسیالیستی در رویکرد روانشناختی اریک فروم در اشعار بهبهانی وجود دارد؟ یافتههای پژوهش نشان میدهد اگر چه بهبهانی به اندیشههای فلسفی در دیوانش نپرداخته است، امّا با توجّه به علاقۀ وی به مضامین اجتماعی، سیاسی، انسانی و احساسی در اشعارش نشانههایی از مولّفههای رویکرد اگزیستانسالیستی (خداباورانه) وجود دارد
Knowing the true nature of man and his place in the system of existence is one of the most central and complex issues of human thought. Fromm is a humanist who has existentialist thoughts. By examining the character and nature of man, he explains the moral norms that are based on the inherent quality of man and considers the violation of these norms to be the cause of infertility and distress. But she believes that if a person moves in line with her goals with her own wisdom, freedom, experience and self-confidence and away from confirmation and faith in a source other than herself, she will achieve fertility, happiness and prosperity. Based on the analytical-descriptive method, this research seeks to find an answer to the question of whether there is humanistic-existentialist thought in Eric Fromm's psychological approach in Behbahani's poems. The findings of the research show that although Behbahani did not focus on philosophical thoughts in his divan, but considering his interest in social, political, human and emotional themes, there are signs of the existentialist (God-believing) approach in his poems.
خلاصه ماشینی:
این پژوهش بر پایۀ روش تحلیلی- توصیفی درصدد یافتن پاسخ به این سوال است که آیا اندیشۀ اومانیسمی- اگزیستانسیالیستی در رویکرد روانشناختی اریک فروم در اشعار بهبهانی وجود دارد؟ یافتههای پژوهش نشان میدهد اگر چه بهبهانی به اندیشههای فلسفی در دیوانش نپرداخته است، امّا با توجّه به علاقۀ وی به مضامین اجتماعی، سیاسی، انسانی و احساسی در اشعارش نشانههایی از مؤلّفههای رویکرد اگزیستانسالیستی (خداباورانه) وجود دارد.
پردازش فلسفه و اصول اخلاقی انسان امروز در راستای تحلیل علّت این که با وجود فراهم آمدن شرایط رفاهی بیشتر برای انسان و اندیشۀ تملک در بسیاری از امور – حتّی تملّک بر انسان- چرا انسان امروز دچار سرگشتگی و احساس بیهودگی میشود؟ به نظر فروم انسان عصر حاضر از مهمّترین مسئلۀ هستی انسان که همان هنر زیستن برای خود انسان است، غافل مانده است.
تحوّل ذهنی- شناختی از تحوّلات روانی انسان است که در مراحل ابتدایی زندگی؛ یعنی در سنین کودکی شروع میشود، براساس نظریۀ فروم انسان پس از تولّد در مسیر فرایند رشد، به مرحلۀ استقلال از والدین و تجرد و تفرّد میرسد؛ «وقتی به مرحلهای از عمر رسیدیم که علایق نخستین میان کودک و والدین کم کم میگسلد و سیر تعیین و تشخص شروع میشود و باید رفته رفته در برابر جهان و حوادث تنها بایستیم، دو راه پیش پا داریم: یا این که برای اجتناب از تنهایی و ناتوانی به دیگران تسلیم شویم و زمام اختیار در کف آنان بگذاریم تا هم از مسئولیّت تصمیم برهیم و هم احساس ایمنی کنیم، یا با عشق و کار خلاق و خودانگیخته با جهان و جهانیان مرتبط شویم و بر موجودیّت آنان به دیدۀ احترام بنگریم ولی فردیّت خویش را نیز از دست ننهیم.