چکیده:
فلکنازنامه، منظومهای روایی است از تسکین شیرازی که عنصر سفر قهرمان و طی مراحل آن از عناصر مرکزی پیرنگ داستانی این منظومه است. هدف در پژوهش حاضر بررسی میزان تطابق ساختار منظومة فلکنازنامه با الگوی سفر قهرمان جوزف کمبل است. بر این اساس با روش توصیفی و تحلیلی ساختار روایی منظومة فلک نازنامه بررسی شد. نتایج اوّلیه حاکی از آن است که در این حماسۀ عاشقانه و عارفانه هر سه مرحلة نظریة کمبل؛ یعنی جدایی، تشرف و بازگشت با اغلب زیر مجموعههایش دیده میشود؛ به این ترتیب که در داستان فلکنازنامه، دعوت به آغاز سفر با ندای درونی عشق در قهرمان شکل میگیرد. در مرحلة جدایی نخستین حرکت قهرمان اصلی داستان، رفتن به جانب معشوقهاش آفتاب است. او در این سفر با پیری جهاندیده آشنا میشود و از طریق او به راه حل مشکلات مسیرش رهنمون میشود. فلکناز پس از طی مرحلة جدایی در مرحلة تشرف وارد جادة آزمونها میشود و در تمام آزمونها پیروز از معرکه بیرون میآید و ضمن توفیق در ماموریت خود و کسب مواهب مادّی و رسیدن به کلیّة اهداف سفر قهرمانی خویش، از نوعی خودشناسی و کمال معنوی نیز برخوردار میشود و در انتهای مرحلة بازگشت به مقام زندگی آزاد در نظریة کمبل نایل میآید.
خلاصه ماشینی:
نتایج اوّلیه حاکی از آن است که در این حماسۀ عاشقانه و عارفانه هر سه مرحلة نظریة کمبل؛ یعنی جدایی، تشرف و بازگشت با اغلب زیر مجموعههایش دیده میشود؛ به این ترتیب که در داستان فلکنازنامه، دعوت به آغاز سفر با ندای درونی عشق در قهرمان شکل میگیرد.
فلکناز پس از طی مرحلة جدایی در مرحلة تشرف وارد جادة آزمونها میشود و در تمام آزمونها پیروز از معرکه بیرون میآید و ضمن توفيق در مأموريت خود و کسب مواهب مادّي و رسیدن به کلیّة اهداف سفر قهرمانی خویش، از نوعي خودشناسي و کمال معنوي نیز برخوردار ميشود و در انتهای مرحلة بازگشت به مقام زندگی آزاد در نظریة کمبل نایل ميآيد.
(Campbell, 1949:64 ) فلک ناز در بدو ورود به ساحلِ چین، در بیشهای با دو شیر روبرو می شود که ناخدای کشتی او را میدرند؛ امّا فلک ناز به کمک اسب خود، آنها را چنین هلاک میکند: بزد دست و کشید آن تیغ رخشان به هر ضربی ز پا افکند شیری به شیران تاخت چون برق درخشانبه جنگ شیر میکردی دلیری (تسکین شیرازی، 1382: 108) در ادامة سفر فلکناز برای رسیدن به فرخآباد یک راه بیشتر ندارد و آن گذشتن از غاری تاریک و هولناک است که دو پلنگ آدمیخوار سالهاست نگهبان آن هستند و راه گذر را بستهاند پیر خردمند حاضر در مرحلة قبل او را از این راه و مبارزه با پلنگان آگاه کرده بود.