چکیده:
جاندارانگاری اجزا و عناصر طبیعت از هنرهای شاخص شاعران و نویسندگان برجسته است. آنان با شخصیت بخشی به غیر انسان صفات و ویژگی انسانی قائل میشوند و تصاویر زیبا و زنده از پدیدههای طبیعی میآفرینند. این آرایه ادبی نیز مانند مضامین شعری دیگر از اعتقادات مذهبی و باورهای کهن شاعران تاثیر پذیرفته است. بیدل سرشار از اعتقادات دینی است که در وجودش نهادینه شده است و با این وصف گاهی با جاندارپنداری و انسانانگاری عناصر طبیعت موجودات بیجان را مانند انسان عاشق خدا میداند که در حالت تسبیح و ستایش خداوند هستند و به این واقف بوده که گفت و گوها، تسبیحات و جانداری عناصر را درک کرده است و خود را با طبیعت یکی میداند. با توجّه به بررسیها و تحلیلهای انجام شده در نباتات کهن الگوی زایش، خداانگاری و گیاهتباری در اشعار او نمود یافته است؛ چنانکه خداانگاری او با باورهای اسلامی هم سو است و خود را با خداوند یکی میبیند و همان رسیدن به اصل وجودی و یکی شدن با اوست. وجود این کهنالگو در باور بیدل تنها نشان از ناخودآگاه شاعر است و گرایش به وحدت وجود میباشد. از دیگر کهنالگوهای پرکاربرد ولادت مجدد و تولّد دوباره و بازگشت به اصل میباشد که در این عناصر نیز نمود یافته است که با زدودن غبار تعیّن و تعلّقات از جسم مادّی و نیست شدن و مرگ آئینی به فنای فی الله و ذات مطلق رسیدن به زیباترین شکل حیات دوباره را به تصویر کشیده است و تلاشی برای رسیدن به حیات جاودان که همان وحدت وجودی است میباشد.
خلاصه ماشینی:
با توجّه به بررسیها و تحلیلهای انجام شده در نباتات کهن الگوی زایش، خداانگاری و گیاهتباری در اشعار او نمود یافته است؛ چنانکه خداانگاری او با باورهای اسلامی هم سو است و خود را با خداوند یکی میبیند و همان رسیدن به اصل وجودی و یکی شدن با اوست.
از دیگر کهنالگوهای پرکاربرد ولادت مجدد و تولّد دوباره و بازگشت به اصل میباشد که در این عناصر نیز نمود یافته است که با زدودن غبار تعیّن و تعلّقات از جسم مادّی و نیست شدن و مرگ آئینی به فنای فی الله و ذات مطلق رسیدن به زیباترین شکل حیات دوباره را به تصویر کشیده است و تلاشی برای رسیدن به حیات جاودان که همان وحدت وجودی است میباشد.
سبک بیدل، هندی مضاعف است؛ چنانکه بیدل در بسیاری از ابیات غزلهایش صنعت تشخیص را نیز مضاعف بهکار میبرد؛ به دیگر عنوان کار او در این ابیات «تشخیص درتشخیص» است و البتّه موجب پیچیدگی کلام: گر چنین حیرت عنان جست وجوها میکشد, , جوهر آیینه میگردد، غبار کاروان (همان: 1120).
بنابر آنچه در زمینۀ مباحث نظری نگاشته شد؛ میتوان گفت که تشخیص یا جاندارانگاری ریشه در هر چهار خاستگاه مورد بحث پژوهش یعنی اسطورهای، کهن الگویی، عرفانی و زیباشناسی دارد که بیدل دهلوی در تمام دیوان دو جلدی خویش از آنها بهرهای فراوان برده است؛ همانگونهکه در جنبۀ اسطورهای با تأثیرپذیری از باورهای کهن و باستانی، عناصر بیجان طبیعت را دارای روح و حیات و جنبش میداند.