چکیده:
هنگامی که انسان عربی در عصر جاهلی چشم به دنیا میگشود، در بین قبیلهای با عادتها، عرفها و قوانین خاص آن قبیله رشد میکرد. اساس رسوم و عادات قبیلهای نسب بود. هر فردی نغمهی انتساب به قبیلهاش را میسرود و به اصل و نژاد خود افتخار میکرد. هویت یک فرد در سفر و وطن، همان هویت قبیله بود. اسم قبیله، این فرد را از سایر افراد متمایز میکرد. این پیوند و تعصب از آن جهت است که وجود شخص وابسته به کیان قبیله و نابودی او مرتبط با نابودی قبیله بود. قویترین انگیزهی این پیوند و تعصب، یگانگی نسب و ریشهای است که او را به همهی افراد قبیله مرتبط میسازد و او را بخش جدانشدنی از پیکر قبیله قرار میدهد که با خوشی قبیله خوشحال و با غم آن غمگین میشود. همراه با قبیله کوچ میکند و همزمان با آن رحل اقامت میافکند. هر گاه قبیلهاش مورد تاخت و تاز دشمن قرار بگیرد، به یاریاش میشتابد و از شرف و کیان آن دفاع میکند. اگر به فردی از قبیلهاش تجاوز شود، به هدف انتقام گیری از قبیلهی متجاوز بر میخیزد. فراتر از این، تابع مطلق سردار قبیله و مطیع قوانین و رسوم آن است. در سوگ از دست دادن افراد قبیله، به مرثیه سرایی میپردازد و آنان را افراد استثنایی و برتر از دیگران معرفی میکند و از اغراق و مبالغه ورزی در این زمینه، ابایی ندارد. اگر شرایط روزگار فرد جاهلی را مجبور به ترک وطن کند، هیچ گاه وطن قبیله را فراموش نمیکند و همواره از محاسن وطن و خصوصیات آنجا سخن میگوید. توصیف وطن به حدی میرسد که موجودات وابسته به وطن؛ از قبیل پرندگان، حیوانات، کوهها و... مظهر شکوه و خوبی و عظمت قرار میگیرند.
خلاصه ماشینی:
این پژوهش که از طریق کنکاش در دیوانهای شاعران دورهی جاهلی و بررسی اشعار پراکنده در منابع عربی انجام گرفته است، به اطلاعات مهمی از جزئیات نظام قبیلهای عربها دست یافته است که در پنج مورد دسته بندی شده است و این پنج مورد عبارتند از: تعهد قبیله ای، سردار و بزرگ قبیله، دفاع از قبیله، اشتیاق به وطن قبیله و مرثیه سرایی برای کشته شدگان قبیله.
شاعردر این ابیات، بر انتساب خود به قومی تاکید میورزد که گروهی یکپارچه و هماهنگ هستند و افتخارات و دستاوردهای آنان سر به فلک کشیده است و افراد قبیله تحت سرپرستی و ادارهی سران، نیاکان و بزرگان نامداری رشد کرده اند.
آنچه از شعر بر میآید این است که دیدگاه انسان عربی منحصر به قبائل اطراف نبود، بلکه عظمت و جایگاه قبیلهی وی، عظمت و قدرت پادشاهان را نیز تحت الشعاع قرار میداد.
اشتیاق به وطن قبیله بی تردید، اغلب قبائل عربی که در حزیرة العرب پراکنده بودند، همواره در تلاش و تکاپو برای یافتن آب و چراگاه بودند، اما کوچ و انتقال آنها به این معنا نبود که از سرزمین خود دور و فاقد مکان و منطقهی معین باشند.
در زندگی قبیلهای مرسوم بود که همهی افراد قبیله برای گریستن بر مردهها و نوحه سرایی برای آنها گرد هم میآمدند و مظاهر اندوه و غم خود را جلوی قبایل دیگر ابراز میداشتند؛ این مرسوم جاهلی، سبب تحریک بیشتر شاعر میشد تا غم انگیزترین تعبیرها را برای مدهها و زنندهترین و تهدید آمیزترین الفاظ را برای دشمنان به کار برد.