چکیده:
چگونه می توان استانی چون ایلام و پیوندش با خودکشی را به گفتمان درآورد و به بازنماییاش پرداخت؟ این گفتار بر آن است توضیح دهد که آن چه در پی مداخلهی دولتی از دههی چهل به بعد در این ناحیه رخ داد شکل تازهای از ظهور و تعمیق مسألهی اجتماعی را سبب شد؛ به طوری که در نیم قرن اخیر، این مداخلهی بیش از اندازهی دولت در جامعه بود که به حاد شدن مسألهی اجتماعی در ترازی تازه منجر گشت. خطر این شکل از مداخله و توسعهی ناشی از آن، در خلق مازادی از سوبژکتیویته بود که امکانی برای اجرایش در زیست روزمرهی استان نوپایی چون ایلام و شهرهای تابعهی آن با بافت خاصی که دارند نبود. این شهرها بنا به منطق تکوین و توسعهای که از سر گذراندند، توان خلق آن نوع از تابآوری کالبدی و عاطفی را نداشتند که تجربهی شکست و زخم را پذیرا باشند و این مجال را برای سوژه فراهم آورند که از دل همین زخمها و شکستهایش بلوغ را بیازماید و بیاموزد. حلقهی مفقودهی شهر برساختهی دولت در این ناحیه از ایران، توان تابآوری در برابر تجارب دردناک و ناگزیر زندگی روزمره است و آنجا هم که توانی برای تابآوری نباشد، خودکشی همچون امکانی برای رهایی از وضعیت نمایان میشود.
If it is to talk about a less known geographical area which has not been so far outside of the common representation system, how is then one supposed to bring a province like Ilam and its association with suicide into discourse and draw on its representation. The present research seeks to explain the fact that whatever happened in this area after the governmental interference since 1340s, caused a new form of emergence and deepening of a social problem; In a way that, in the second half of the present century it was the boundless governmental interference in the society which resulted in intensifying a social problem in a new level. Such cities, considering the formative and developmental logic they have gone through, didn’t have the capacity to create that kind of substantive and emotional resilience to admit the failure experience and injury and give the subject an opportunity to test and understand maturity relying on such injuries and failures. The missing point regarding this government-made city in this part of Iran is the resilience capacity against the painful and inevitable experiences of the everyday life.
خلاصه ماشینی:
اما ردونشان این تاریخ را از چه جایی باید پی گرفت ؟ یا تبار این تـاریخی را کـه بـه خلـق اکنـون منجر شده در کدامین آستانه یا آستانه ها باید بازجست ؟ به عبارتی دیگر، تلاقی تصادفی کدام نیروهای سهمگین بوده که این منطقـه از زاگرس میانی را درگیر چنین روند مصیبت باری ساخته است ؟ اگر به سده ای پیش بازگردیم ، خروجِ پشتکوه ٢ِ عصرِ قاجار یا ایلامِ فعلی از قرونِ وسطای خود را باید در هجوم قـوای دولتـی بـه این ناحیه و برچیدن بساط والیگری به عنوان بخشی از سنت تقسیمات اداری عصر صفوی ٣ جست وجو کرد؛ وضعیتی که توأم شد بـا ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ١- دربارة نرخ خودکشی در استان ایلام آمار دقیقی وجود ندارد و گاه آمار نهادهای مختلف تفاوت فاحشی با هم دارند.
در این جا فقط میتوان به همین اکتفا کرد که اگر چه سیاست اسکان به عنوان برهه ای در فرآیند حکومت مند شدن دولت ، از اساس سیاستی تهاجمی و اقتدارگرایانه ٦ بود و تلاشی از سوی دولت برای تسلط بر جمعیت محسوب میشد، اما این سیاست حتی اگر به عنوان گامی آغازین در فرآیند دولتی «بهسازی زندگی روزمره » و نظارت بر نحوة زیست جمعیت و ادارة آن قلمداد شـود، از همـان ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ١- برای دسترسی به روایتی خارج از چارچوب های گفتمان رسمی دورة پهلوی و در عین حال بیشتر مبتنی بر اسناد و آرشـیوهای شخصـی و تاریخ شفاهی در باب ورود قوای دولتی به غرب ایران ، رنج تبعید ایلات و طوایف و نحوة اسکان دردناک آن ها بنگرید به دو منبع زیر: کشاورز، اردشیر(١٣٩٠)، امیر مخصوص کلهر( ٣ جلد)، کرمانشاه : انتشارات طاق بستان .