چکیده:
دیدگاههای انسانشناسانه در هر نظام فلسفی، اساسیترین و تأثیرگذارترین آرای فیلسوف به حساب میآید؛ زیرا غایت فلسفه، چیزی جز به کمال رسانیدن انسان در سیر علمی و عملی خود نیست. مدل انسانشناسی صدرا، با تفاوتهای بنیادینی که با مدلهای پیش از خود دارد، با ابتنا به اصولی همچون: اصالت وجود، تشکیک وجود، حرکت اشتدادیِ وجودی و اتحاد عالم و معلوم، نفس انسان را امری جسمانی، پویا، متحرک و از همه مهمتر، خویشساخته ارادی میداند. در چنین رویکردی، انسانها صرفاً بر اساس فطرت اوّلیه خود، نوع واحد بوده و حیوان ناطق، جنسِ مشترکِ انواع انسانی محسوب میشود. فصلِ محصّل این معنای جنسی و محقّقِ نوع خاص، «نفس» است. اصلیترین مواد سازنده و نسّاج نفس در مراتب مختلفِ وجودی، ادراکات، هیئآت و ملکات نفسانی است. با توجه به اختلاف ادراکات و ملکات در افراد مختلف، تفاوت نفوس انسانی از نظر ملاصدرا، تفاوتی جوهری و ذاتی بوده و انسانها بر اساس فطرت ثانیه، دارای انواع و اجناس مختلفی خواهند بود. در این مقاله، ضمن بررسی نظرگاه صدرا در باب نفس و کثرت نوعیِ نفوس انسانی، به تبیین و تحلیل برخی از پیامدهای مهم انسانشناختی و معادشناختی آن پرداختهایم؛ از جمله: توجیه عقلانیِ خودسازی و خودمراقبتی، تعدّد و تفاوت نسخههای اخلاقی برای تربیت افراد متناسب با مسیر حرکتیِ نفس آنها، مبنا بودن ملکات برای حقیقت و شخصیت انسانی و نیز صورت اخروی او، صعوبت توبه و تغییر ملکات، تنوع مسیرها با توجه به وحدت راه و رونده، کثرت میزانها متناسب با شخصیت وجودی افراد، تعدد بهشت و جهنم متناسب با ملکات راسخ در افراد و... . توجه به اصول نفسشناسی صدرایی و ملاحظه انسجام و سازواری آنها، بیانگرِ توان تبیینی، توجیهی و پاسخگویی این نظام فکری به بسیاری از مسائل غامض در باب نفس خواهد بود.
Anthropological views are considered the most basic and influential views of philosophers in any philosophical system; Because the goal of philosophy is nothing but the perfection of man in his theoretic and practical course. Sadra's anthropological model - with its fundamental differences from the previous models, based on principles such as: originality of existence, gradual state of existence, ascendant existential movement and the union of the learned and the known - declares that the human soul is a physical, dynamic, moving and - the most important thing - It is self-made and willful. In such an approach, humans are a “single species” based solely on their original nature, and “thoughtful animal” is considered to be the common material of human kinds. The resulting part of this “substantial” meaning and originator of “special type” is "Nafs (Self)". The main materials that make up and weave the Nafs in different levels of existence are its perceptions, structures and habits. According to Mulla Sadra, due to the difference in perceptions and habits of different people, the difference between human beings’ Selves is an essential and inherent difference, and according to the second nature, humans will have different types and kinds. In this article, while examining Sadra's point of view about the Nafs and the type plurality of the human selves, we have explained and analyzed some of its important anthropological and eschatological consequences; Among them: the rational justification of self-improvement and self-care, multiplicity and difference of moral prescriptions for educating people according to the movement path of their Nafs, the basis of the habits for the truth and human personality as well as his afterlife face, the difficulty of repentance and changing the habits, the variety of paths with regard to unity of the way and voyager, the multiplicity of evaluators in proportional to the existential personality of people, the multiplicity of heaven and hell in proportional to the firm habits of people, etc. Paying attention to the principles of Sadra's psychology and considering their coherence and consistency will show the power of explanation, justification and response of this intellectual system to many ambiguous issues about the Self.
خلاصه ماشینی:
بر اساس چنین رویکردی، جوهر نفوس، از ابتدایِ حدوث تا انتها تغییری نکرده و همه تحولات و تطورات، به نوعی در پوسته ـ اعراض ـ و لایههای ظاهری و رویین خواهد بود؛ ازاینرو، علیالأصول در مراتب مختلف قرار دادنِ انسانها، توجیه عقلانی نخواهد داشت، اما در نظام صدرایی، بر مبنای همراهی و تعامل قوه نظر و عمل در استکمال نفس (همان، 1360الف، ص200-201 و 290-291) و اینکه قوا، امری جدای از نفس و منحاز از آن نمیباشد «النفس فی وحدتها کل القوا» (همان، 1378الف، ج8، ص221) و نیز اتحاد نفس با صورتهای علمی و عملی، دیگر ناطق، فصل انسان نبوده و انسان، نوع اخیر نخواهد بود؛ بلکه حیوان ناطق، بهعنوان جنس برای اشخاص انسان محسوب شده و فصل ممیز هر فردی، نفس اوست که آنبهآن، توسط صورتهای علمی و عملیِ خویش ساخته میشود و چون صورتهای ادراکیِ افراد با یکدیگر ـ حداقل ادراکِ هر شخص از خود ـ متفاوت است (همان، 1360الف، ص222)، ازاینرو، نفوس و به عبارتی، فصول ممیزه، مختلف بوده و به تعداد افراد، انواع مختلف خواهیم داشت و حتی با توجه به اینکه صورتهای جدید در یک شخص، در فرایند حرکت اشتدادیِ وجودی، به گونه لبس بعد از لبس است، در نتیجه، یک شخص در مسیرِ هستی خود، انواع مختلفی خواهد بود؛ به این معنا که انسان، هویت ثابتی نداشته و موجودی سیال و ذومراتب خواهد بود که با اراده خود، نسّاج نفسِ خود است.