چکیده:
پژوهش حاضر در چارچوب دیدگاه «دستور انتقالی» به بررسی چندوجهنمایی در فیلم رهایی میپردازد. با توجه به چارچوب مورد نظر که از سوی کوپ و کالانتزیس (2020) مطرح شده است، معنی از طریق صورتهای مختلفی ارائه میشود. بر این اساس، در هر اثر هنری، صورتهای محدودی برای ارائۀ معنی وجود دارد. در فیلم، بیشتر این صورتها، اعم از تصویر، متن، صدا، بدن، شیء، فضا، و گفتار بهکار گرفته میشوند. در این پژوهش با هدف تعیین چگونگی انتقال معانی ارائهشده در یک نمونه فیلم، به جمعآوری صورتها و بررسی نقشهای معنایی هر یک از آنها اعم از «ارجاع»، «کنشگری»، «ساخت»، «بافت»، و «هدف» پرداخته شد. با توجه به دیدگاه دستور انتقالی، معنی اصلیای که در فیلم رهایی توسط صورتهای مختلف به بیننده انتقال مییابد، «حضور و غیاب رهایی» است. در این فیلم، بیشترین صورتهای کاربردی برای انتقال معنی، «تصویر» و «بدن»، و پس از آن «گفتار» و «شئ» هستند و تنها در یک مورد برای انتقال معنی از «متن» استفاده شده است. افزون بر این، ساخت، ارجاع، کنشگری، و بافت برای هدفی مشخص، یعنی انتقال مفهومِ «به دام افتادن» و بهدنبال آن انتقال معنی «رهایی» بهکار گرفته شدهاند.
The current research examines the multimodality of the film Freedom based on “Transpositional Grammar”. According to the framework proposed by Cope and Kalantzis (2020), meaning is presented through different forms. Accordingly, in each artwork, there are limited ways to present meaning. In the film, most of these forms are used, including image, text, sound, body, object, space, and speech. This research determines how to transfer the meanings presented in the film by collecting forms and examining the semantic function of each of them, including “reference”, “agency”, “structure”, “context”, and “interest”. According to this theory, the main meaning that is conveyed to the viewer in the film by various forms is “the presence and absence of freedom”. In this movie, the most used forms to convey meaning are “image” and “body”, followed by “speech” and “object”, and only in one case was “text”. Moreover, structure, reference, agency, and context are used for a specific purpose, i.e., conveying the meaning of “trapping” and then conveying the meaning of “freedom”.
خلاصه ماشینی:
ما نميتوانيم مفاهيم منتقل شـده از طريـق گفتـار و نوشـتار را دريـابيم ، مگـر اين کـه گسـتره وسيع تري از روابط ميان متن و گفتار را با تصوير، صدا، بدن ، فضا و شـيء در نظـر بگيـريم ؛ به ويژه در دنياي ديجيتال امروزي، اينَ اشکال معنـي بـه طور قابـل ملاحظـه اي در هـم تنيـده شده اند.
بـه طور کلـي، هـدف پژوهشگران از تحقيق حاضر اين است که صورت هاي مختلف انتقـال معنـي در فـيلم را بـا توجه به نقش هاي مطرح شده در ديدگاه کوپ و کالانتزيس بررسي کنند تـا مشـخص شـود هريک از صورت ها و نقش هاي معنايي مطرح در ايـن ديـدگاه ، از چـه کـارايياي در انتقـال معني به مخاطب برخوردار بوده اند.
ارجاع صورت در مورد چه چيزي است ؟ کنشگري چه ميکند؟ ساخت چه چيزي را به هم پيوند ميدهد؟ بافت به چه چيزهايي مرتبط است ؟ هدف چرا مطرح شده است ؟ نکته قابل توجه آن است که اين تحليل در قيـاس بـا فرانقش هـاي هليـدي مطـرح شـده و «دستور انتقالي» را براي بررسيهاي چندوجه نمايي مناسب ساخته است ، امـا در عـين حـال ، از فرانقش هاي پيشنهادي هليدي فراتر رفته و جزئيات بيشتري را به آن افزوده اسـت .
نقش : تصاوير، بدن (پسرها، پسر، ماهي در کيسه و بعد در تنگ ، پـدر، مـادر کـه در گوشه اي تنها ناظر است )، فضا و مکـان (دريـا، کوچـه ها، خانـه و زيـرزمين )، صدا (صداي بچه ها، بحث پدر، صداي محيط ) ارجاع : نمونه سازي؛ صـداي زنـگ حـين دوبـاره به دسـت آوردن مـاهي و حـين بـه زيرزمين افتادن پسر.
Making sense: Refrence, Agency, and structure in grammar of Multimodal Menaning.
Adding Sense: Context and Interest in a Grammar of Multimodal Meaning.