چکیده:
بحث ما دربارة ملاک ارزشهای اخلاقی از نظر اسلام و سایر مکاتب اخلاقی بود و اینکه این ارزشها در چه شرایطی ثابت میشود. ارزشهای اخلاقی میتوانند مطلوب، نامطلوب، مثبت یا منفی باشند و دارای مراتباند و اسلام برای آنها حد نصابی قائل است که همة موظفند آن را شناخته، با توجه به آن، برنامههای خود را تنظیم کنند. حد نصاب ارزشها مویدات و مقدمات ارزشهای اصلی محسوب میشوند. بعضی از مراتب نیز مخصوص انبیا و اولیای خاص خداست که امثال ما از درک آنها عاجزیم، اما بسیاری از مراتب ارزشها را میتوان درک و تعریف کرد و لوازم آن را برشمرد.
روح همة ارزشهایی که مورد قبول اسلام است، ایمان به خداست. به میزان دخالت ایمان در هرکاری، ارزش آن کار معین میشود. البته ایمان با علم (دانستن) تفاوتی ظریف دارد؛ زیرا علم با کشف واقعیت برای انسان ـ هرچند بیاختیار و بدون تلاش ـ حاصل میشود، اما در ایمان عنصر اختیار وجود دارد؛ یعنی بعد از علم، انسان باید آن را بپذیرد و به لوازم آن ملتزم باشد. ازاینرو ممکن است با وجود علم، ایمان وجود نداشته باشد. همچنانکه فرعون میدانست حضرت موسی (ع) پیامبر است، اما میگفت: «ما علمت لکم مّن اله غیری» (قصص: 38) یا «انا ربّکم الاعلی» (نازعات: 24).
خلاصه ماشینی:
بنابراين چه لزومي دارد که حتماً مسلمان بود و به خدا، قيامت، پيامبر و توسل به ائمه و امثال آن عقیده داشت؟ شکی نیست که اين امور، همه خوب و داراي ارزش اخلاقياند، اما لازم نيست همة مردم به دنبال کسب همة ارزشهاي اخلاقي بروند؛ کما اينکه شجاعت، سخاوت، عدالت و...
در مقابل، انجام ندادن کار نيز عواقبی خاص خود دارد؛ يعني همانگونه که نتيجة ايمان به خدا، برخورداري از نعمتهاي بيکران بود «سَنُدْخِلُهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِينَ فِيهَا أَبَدًا» (نساء: 122) عدم ايمان به خدا نیز که بهمنزلة کفر است، عذابهاي بينهايت در پی دارد: «يُرَدُّونَ إِلَي أَشَدِّ الْعَذَابِ» (بقره: 85)؛ «لَهُمْ فِيهَا زَفِيرٌ وَشَهِيقٌ خَالِدِينَ فِيهَا مَا دَامَتِ السَّمَاوَاتُ وَالأَرْضُ» (هود: 106ـ107)، و بر اين اساس، انسان در انتخاب ايمان مصممتر ميشود.
به هر حال، روشن است که بين کفر و ايمان نوعي تقابل وجود دارد که ميتواند از نوع تضاد يا ملکه و عدم ملکه باشد.