چکیده:
منطقۀ آمریکایلاتین، از دیرباز مهد پیدایش جنبشهای اجتماعی بوده است. برخی از جنبشهای اجتماعی نوین در بطن فضای سیاسی حاکم بر کشورهایی از این منطقه پدید آمدهاند که تحت سلطۀ نظامیان بودند و اهمیت این جنبشها در مبارزاتی است که در راه رسیدن به دموکراسی انجام دادهاند. تحقیق حاضر بر پایۀ مکتب فرانکفورت و با استفاده از نظریات جنبشهای اجتماعی نوین، به بررسی تأثیر این جنبشهای اجتماعی نوین بر عرصۀ قدرت در فضای سیاسی برزیل و آرژانتین، دو کشور قدرتمند منطقۀ آمریکایلاتین، پرداخته است. از نگاه مکتب فرانکفورت، جنبشهای اجتماعی نوین محصول تداوم روابط سلطه در مدرنیته و بالاخص سرمایهداری متأخر بوده و رسالت اصلی آنها رفع سازوکارهای سلطه و سرکوب است. بررسی توصیفی-تحلیلی در زمینۀ پنج جنبش اجتماعی نوین، یعنی جنبش زنان، انجمنهای محله و کلیساهای پایه در برزیل، گروههای حقوق بشری در آرژانتین و انجمنهای فعال محیطزیست در هر دو کشور نشان میدهد که ناکام ماندن الگوهای نهادگرایی سیاسی سنتی طی دهههای 1960 تا 1990 در برزیل و آرژانتین باعث به وجود آمدن خلاء قدرت شد و این مسئله جنبشهای اجتماعی نوین این دو کشور را به سمتی سوق داد که گزینههای جایگزین سیاسی مبتنی بر قدرت مردم را ارائه دهند. این جنبشها نه تنها روابط قدرت را به چالش کشیدند، بلکه به قدرت یافتن مردم در سطح محلی و سیاسی شدن آنها نیز کمک کردند، فرآیندی که در دهههای بعدی با قدرت بیشتری تداوم پیدا کرد. در مجموع، این روابط قدرتِ مبتنی بر مردم باعث ایجاد شبکههای غیررسمی همسایگی و محلی و انجمنهای حمایتی شده است که خود تغییردهنده و قوامدهندۀ زندگی اجتماعی هستند.
Latin America has long been the birthplace of social movements. New social movements have emerged in the heart of the political space of those countries of the region that were dominated by the military regimes, and the relevance of these movements lies in their struggles on the way to democracy. Based on the Frankfurt school and using the theories of new social movements, this research has investigated the impact of these new social movements on the power relations in the political space of Brazil and Argentina, two powerful countries in the Latin American region. According to the Frankfurt school, new social movements are the product of the continuity of domination relations during modenism, especially late capitalism, and their main mission is to eliminate the mechanisms of supremacy and oppression. A descriptive-analytical study in the context of five new social movements, namely the women's movement, neighborhood associations and grassroots church groups in Brazil, human rights groups in Argentina and environmental activist associations in both countries shows that the deteriorating patterns of traditional political institutionalism during the 1960s to 1990s in Brazil and Argentina created a power vacuum, and consequently the new social movements of these two countries offered political alternatives based on the people's power. These movements not only challenged power relations, but also helped to the empowerment and politicization of the people at the local level, a process that continued with greater vigor in the following decades. In sum, these people-based power relations have created informal neighborhood and local networks, and supportive associations that in turn change and reinforce social life.
خلاصه ماشینی:
با اینکه این کتاب مفاهیم و روندهای انتقادی مؤثر بر شکل گیری و عملکرد جنبش های اجتماعی آمریکایلاتین ، نظیر الهیات آزادیبخش ٤ و شکل گیری مجمع اجتماعی جهانی ٥، را از دهۀ ٦٠ میلادی تا سال ٢٠١٤ مورد مطالعه قرار داده است (٢٦ :٢٠١٥ ,Ulate &Almeida )، اما به بررسی تأثیر کنشگری این جنبش ها بر روابط قدرت و سیاست در این منطقه و عملکرد سیاسی آن ها نپرداخته است .
A Political Geography of Latin America اسکات مینوارینگ ١ و ادواردو ویولا٢ نیز در پژوهشی با عنوان «جنبش های اجتماعی نوین ، فرهنگ سیاسی و دموکراسی در برزیل و آرژانتین در دهۀ ١٩٨٠»٣ به مطالعۀ تأثیر فرهنگ سیاسی و دموکراسی بر جنبش های اجتماعی نوین در برزیل و آرژانتین پرداخته اند (١٩ :١٩٨٤ ,Viola &Mainwaring ).
New Social Movements, Political Culture, and Democracy: Brazil and Argentina in the 1980s فضا و سیاست دارای تحرک و پویاییاند و تغییر هر کدام از این دو مؤلفه باعث تغییر دیگری اسـت .
٢-٥- جنبش های اجتماعی نوین و روابط قدرت در آرژانتین و برزیل خیزش جنبش های اجتماعی نوین تأثیر به سزایی بر فضای سیاسی آمریکایلاتین داشته است ، به نحوی که ضمن به چالش کشیدن دولت ، باعث مشارکت افراد بیشتری در فعالیت های مردمی گردید و این افراد به عنوان شهروندان دولت ، تغییرات چشمگیری را در سازمان فضاهای محلی ایجاد کرده اند.