چکیده:
آیه 57 سوره زخرف، از مَثَلی حکایت دارد که مورد تمسخر و استهزاء مشرکان قرار گرفته است و آنان با پیامبر(ص) به جدال پرداختهاند. مفسران در اینکه مراد از مَثَل زدهشده چیست و این آیه چه معنا و مفهومی دارد، همسو و همصدا نبوده و دیدگاههایی را مطرح ساختهاند که هریک با نوعی چالش مواجه است. پژوهه حاضر با روشی توصیفی ـ تحلیلی و انتقادی کوشیده است با بررسی این آیه و دیگر آیات و تحلیل تفاسیر و روایاتی که ذیل آیه مطرح هستند، مناسبترین تفسیر را ارائه دهد. نتایج نشان میدهد که میان دو نوع روایت مربوط به سبب نزول، نوعی خلط صورت گرفته و بیتوجهی به این نکته موجب شده که فهم آیه دشوارتر شود. از اینرو نقلی که مَثَل مورد نظر را به مشرکان و نه لزوماً ابنزبعری منتسب میداند، صحیحتر و در عین حال با سیاق و بافت خود آیات نیز سازگارتر است. همین نکته میتواند نقدی قرآنی، مبتنی بر بررسی روایات وارده بر مفسرانی که مَثَل زدهشده را از جانب خداوند میدانند، به حساب آید.
Verse 57 of Surat Az-Zukhruf is a parable that has been mocked at and ridiculed by the polytheists and they dispute with the Prophet Muhammad(PBUH). Mufassirun (Arabic: مفسرون, an author of a tafsir) have not been consonant or consonant in what is meant by the mentioned parable and what this verse means and have raised views that each one faces a kind of challenge. The present research, by a descriptive-analytical and critical method, has tried to provide the most appropriate tafsir (Arabic: تفسیر, Quranic exegesis) or Quranic exegesis by examining this verse and other verses and analyzing the Quranic exegesis and narratives that are under the verse. The results show that there is a confusion between the two types of narratives related to the cause of the revelation and ignoring this point has made it more difficult to understand the verse. Therefore, the narration that attributes the parable to the polytheists and not necessarily to Ibn Zibaʿri (Arabic: ابن زبعری) is more correct and at the same time more consistent with the context of the verses themselves. This can be considered as a criticism of the Quran based on examining ʾahadit transmitted to mufassirun who consider the given parable to be from God.
خلاصه ماشینی:
ارتباط آیه با سوره مریم علامه طباطبایی با قطعنظر از روایات و با توجه به اینکه سوره زخرف در مکه نازل شده است، جمله ﴿وَلَمَّا ضُرِبَ ابْنُ مَرْیَمَ مَثَلًا﴾ را با آیات اول سوره مریم مرتبط میداند؛ زیرا این سوره تنها سورهای است که در مکه نازل شده و بهتفصیل، داستان حضرت مریم( و جمعی از انبیاء را بیان فرموده و در پایان هم با آیه ﴿أُولَئِكَ الَّذِینَ أَنْعَمَ اللهُ عَلَیْهِمْ مِنَ النَّبِیِّینَ﴾ (مریم/ 58) ختم شده است و از آنجا که در ادامه آیۀ مورد بحث آمده است: ﴿إِنْ هُوَ إِلَّا عَبْدٌ أَنْعَمْنَا عَلَیْهِ﴾ (زخرف/ 59)، این جمله خود شاهد بر این مطلب است که آیه ﴿وَلَمَّا ضُرِبَ ابْنُ مَرْیَمَ مَثَلًا﴾ اشاره به مطالب سوره مریم دارد و مراد از جمله ﴿إِذَا قَوْمُكَ مِنْهُ یَصِدُّونَ﴾ مذمت قریش است و اینکه وقتی شنیدند که قرآن به داستان عیسی( مَثَل میزند، آن را به سخره گرفتند.
بررسی: علاوه بر آنکه مکی بودن آیه 45 سوره زخرف محل اختلاف است (طباطبایی، 1417: 18/83)، بر فرض پذیرش مکی بودن، این اشکال مطرح است که در آیه 45 زخرف، سخنی از معبود قرار دادن پیامبر( به میان نیامده است، بلکه بهصراحت تأکید دارد که معبودی جز خداوند رحمان نیست؛ بنابراین چطور ممکن است که مشرکان از این آیه، معبود بودن پیامبر( را استفاده کرده باشند؟ افزون بر اینکه اگرچه در خود تفسیر مجاهد، این مطلب آمده است که «مشرکان گفتند: محمد( میخواهد ما او را بپرستیم، همانطور که مسیحیان عیسی( را میپرستند»، اما ارتباطی بین آیه 57 با آیه 45 دیده نمیشود (قرشی مخزومی، 1410: 594).