چکیده:
توصیف طبیعت همواره مورد توجه بیشتر شاعران جهان بوده وبه دلیل وابستگی انسان به محیط و تاثیراتی که در زندگی و روان آدمی دارد، کمتر شاعری را می توان یافت که در اشعارش از توصیف طبیعت و عناصر آن چشم پوشی کرده باشد؛ اما برخی از شاعران چنان مجذوب آن گشتهاند که علاوه بر واکنش های زیبایی شناختی نسبت به عناصر مختلف آن، برای بیان دیگر مضامین شـعریشـان نیز هر از چندگاهی به عناصـر طبیعت پناه بردهاند و لقب شـاعر طبیعت را به خود اختصـاص دادهاند، از جمله ی این شاعران، ابوبکر صنوبری شاعر خوش ذوق و طبیعت گرای قرن چهارم هجری در سرزمین شام و عصر عباسی است، عصری که در آن، شعر از وضع آرام بادیه و بیابان های خشک و سوزان پا به غوغای تمدن و کاخ های مجلل و آراسته به گل و سبزه گذاشت و از مجالس ادب وسیاست، وارد محافل ساز و آواز نیز گشت و به تبع آن، هم در اسالیب و اوزانش و هم در اغراض و فنونش تغییراتی ١ پدیدار گردید. صنوبری در چنین دوره ی سرشار از تحول، رشد نموده و به بلوغ ادبی رسیده و با " روضیات و داریات و ثلجیات " مشهور گشته است. ملا عبدالکریم صائب متخلص به " زاری " شاعر کردستان ایران نیز، یکی از شعرای کردزبانی است که چندین قرن پس از صنوبری، طبیعت را الهام بخش اشعارش یافته است و در سرزمین خویش با اشعارش زبان گویای طبیعت شده و علاوه بر زیباترین توصیفها از عناصر مختلف طبیعت، عالی ترین مفاهیم عرفانی، دینی و میهنی را نیز با الهام از عناصر طبیعت و در کنار توصـیف های زیبایش از آنها، پرورانده اسـت؛ به گونه ای که خود، همه ی این طبیعت سـرایی های زیبا و هنرمندانهاش را تنها به بهانه ی دیدن جلوه هایی از رخ یار می داند. در این مقاله به روش تحلیلی – توصـــیفی بر مبنای مکتب آمریکایی ادبیات تطبیقی به بررسی توصیف طبیعت در دیوان دو شاعر پرداخته شده و به عنوان نمونه توصیف آن دو از برخی عناصر جاندار و بی جان در اشعارش مورد بررسی قرار گرفته و مهمترین تشابهاتش در این زمینه نشان داده شده است