چکیده:
«برهان صدیقین» یکی از مهم ترین برهان های اثبات وجود خداوند در فلسفه اسلامی است. شیوه ی استدلال در این برهان، به گونه ای است که چیزی جز هستی، حد وسط قرار نمی گیرد. این برهان اولین بار توسط ابن سینا مطرح شد و فیلسوفان پس از او، با ارایه تقریرهای متفاوت، به تدریج آن را کامل کردند. آخرین تقریر آن در دوره معاصر به وسیله علامه طباطبایی، ارایه گردیده که مدعی است کمترین میونه فلسفی و بیشترین درجه اتقان را دارد. در تقریر ایشان «واقعیت» جایگزین «هستی» شده و ادعا دارد که با پذیرش اصل واقعیت، وجود واجب الوجود اثبات می گردد. مقاله ی پیش رو با به کارگیری روش توصیفی-تحلیلی، به بررسی و ارزیابی این تقریر پرداخته و سعی می کند میزان اتقان فلسفی این تقریر را نشان دهد. نتیجه ی این تحقیق حاکی از آن است که تقریر ایشان، نه تنها نسبت به تقریرهای پیشین، اتقان فلسفی لازم را ندارد که ای بسا نسبت به برخی از تقریرهای قبلی واجد اتقان کمتری نیز می باشد.
خلاصه ماشینی:
به دیگر بیان ؛ برهان صدیقین به برهانی گفته می شود که در آن؛ از طریق التفات و توجه به نفس وجود، برای اثبات مبدأ جهان هستی ، استدلال می شود، به گونه ی که وجود یا عدم هیچ موجودی غیر از نفس وجود در فرایند منتج شدن اسـتدلال نقشـی نداشـته باشد(صـدرالمتألهین ، ١۳۸٥، ص۲٦؛ ابـن سـینا، ١۳۹٥، ص٥٤).
به دیگر بیان ؛ ایـن واقـعیت ، به گونـۀ اسـت کـه بـطلان و عدم هرگز در ذات آن راه ندارد؛ چه اینکه این واقعیت ، در مقام ذات خود عـدم بردار نیست ، به قسمی که اگر عدم و بطلان آن فرض شود این فرض خود مستلزم پذیرش و ثبوت واقعیت است .
وی، در کتاب اصول فلسفه خود نیز همین تقریر از برهان صــدیقین را بیـان کـرده است (طباطبایی ، محمد حسین ، ١۳۸٤ ج٥، ص۷۸)، ولی از آنجـا کـه بیـان ایشـان در اصول فلسفه آنچنان که باید تنقـیح نشـده اسـت سـیر اسـتدلال بـه راحتی قابـل پیگیری نمی باشد.
تقریر دوم علامه از برهان صدیقین این تقریر از مقدمات ذیل تشکیل شده است : الف ) در ذات واقعیت بطلان و نیستی راه ندارد.
با این وجود اما علامه در تعلیقه خویش بر حکمت متعالیـه در ذیل تقریر برهان صدیقین صدرالمتألهین برای توضیح بداهت این مقدمه نوشته اسـت که پذیرش واقعیت مرز فلسفه و سفسطه است و هر صاحب خردی ناگزیر از پـذیرش آن است .
این مقدمه نیز بدیهی و بی نیاز از اثبات می باشد؛ چه اینکه تصـّور واجـب الوجـود مستلزم تصدیق آن است (یعنی چیزی که وجود برای آن ذاتا امر ضروری و غیر قابل سلب است ، نمی تواند عدم وجودش تصور شود).