چکیده:
متکلمان و محدثان امامیه، «معجزه» را یکی از راههای تشخیص مدعی حق از باطل دانستهاند و این معیار، راه تشخیصی برای تمامی حجتهای الاهی، اعم از انبیا و امامان پس از رسول خدا (ص) شمرده شده است. این مهم در زمان انبیای گذشته نقشی بسیار موثر داشته و در زمان غیبت حضرت مهدی (عج) اهمیت بیشتری یافته است؛ چرا که در تشخیص مصداق حقیقی موعود جهانی و تمایز آن از مدعیان دروغین، ابزاری کارآمد و راهگشاست. با توجه به این جایگاه، مدعیان دروغین معاصر مهدویت، اعم از بهائیت، احمد اسماعیل بصری و منصور هاشمی خراسانی، تلاش کردهاند تا اعتبار معجزه برای تشخیص حجت الاهی را منکر شوند و عدم قدرت خود را بر اعجاز توجیه کنند. این پژوهش تلاش کرده است با روش توصیفی _ تحلیلی، به بررسی ادعاهای مزبور بپردازد و مغایرت آن را با خوانش صحیح از دین بیان کند. نتایج پژوهش پیش رو، آن است که دیدگاه مدعیان پیشگفته، افزون بر تناقض در گفتار و ادعا، با آیات قرآن، روایات و عقل مغایرت دارد و فهم غلطی از آیات «نفی قدرت اعجاز انبیای گذشته» صورت گرفته است.
من الطبیعی القول بان المتکلمین والمحدثین للامامیه یعتقدون بان المعجزه هی واحد من الالیات والطرق لتشخیص المدعی للحق عن الباطل وقد تم اعتبار هذا المعیار طریق لاجل تشخیص جمیع الحجج الالهیه سواء الانبیاء منهم او الايمه من بعد جدهم رسول الله @. وقد کان لهذه العملیه المهمه دور موثر وفعال فی زمن الانبیاء وتتجلی تلک الاهمیه اکبر من ذی قبل وذلک فی زمان الغیبه لمولانا المهدی المنتظر (عج)؛ باعتبار ان ذلک هو وسیله ناجعه وقاطعه لتشخیص المصداق الحقیقی للموعود العالمی واختلافه وتمایزه عن المدعین کذبا. ونظرا الی هذه المکانه فقد بذل المدعین للمهدویه کذبا وزورا سواء من البهايیه، احمد اسماعیل البصری، منصور الهاشمی الخراسانی الی انکار وجحد اعتباریه المعجزه من اجل تشخیص الحجه الالهیه وبالتالی عدم قدرتهم علی توجیهها وتبریرها. وتسعی المقاله التی بین ایدینا ومن خلال اعمال الاسلوب الوصفی – التحلیلی الی دراسه الادعاءات التی یومن بها هولاء وبیان تقاطعها مع القراءات الصحیحه للدین. والحاصل ان وجهه نظر هولاء المدعین المذکورین تنم عن وجود التناقض فی الکلام والادعاءات والتی تخالف ایات القران والرویات والعقل، وهناک فهم خاطي للایات التی تنفی قوه الاعجاز للانبیاء السابقین.
The Twelver Shia’s theologians and Muhaddithin (the scholars of Hadith) have considered miracles as one of the ways to distinguish between the true and false claimants, and this criterion has been used as a way of distinguishing for all divine men, including Prophets and Imams. This important issue played a very effective role during the time of the previous Prophets and became more important during the occultation of Imam Mahdi (pbuh). Because it is an efficient means in identifying the real universal promised one and distinguishing him from false claimants. According to this position, the contemporary false claimants of Mahdism, such as Bahaism, Ahmad Ismaˈil Basri and Mansour Hashemi Khorasani, have tried to deny the validity of miracles to recognize divine authority and to justify their lack of power over miracles. This research tries to investigate the aforementioned claims with the descriptive-analytical method and express its contradiction with the correct reading of religion. The above research aims to prove that the viewpoint of the aforementioned claimants, in addition to the contradiction in their speech and claims, is contrary to the verses of the Qur'an, Hadiths and reason, and that there is a misunderstanding of the verses about "negation of the miracle power of the past Prophets".