خلاصه ماشینی:
"نتیجهبخش بودن مطالبات هنرمندان در دنیای واقعی،مسئلهدار بودن موضع آنان در جایگاه افرادی که از منبر هنر به موعظه و ارشاد منحرفان میپردازند،نان درآوردن از راه فعالیت سیاسی،توسل به اخلاقیات برای پرش و رسیدن به شهرت و آوازه،مواردی است که هرگاه از هنرمندان دربارهء آنها پرسیده میشود؛جوابشان این است که«ما حق انتقاد داریم»اما در باطن خویش میدانند که در هنرشان خلوص و صداقت جایی ندارد.
مشخص است عقیدهای سیاسی که هنرمندی آن را بیان کند،موثقتر و معتبرتر از عقیدهای است که شهروندی ناشناس بیان کنند پس هنرمندان سیاسی وسوسه میشوند عقاید خود را از این جایگاه بیان کنند و نه از موضع شهروندی ناشناس قصد دموکراسی این بوده که نابرابریها را به طوری تعدیل کند که نظر یک شهروند از نظر شهروندی دیگر معتبرتر نباشد،اما مرز مشخصی وجود ندارد که ابراز عقاید سیاسی کجا نقض اصل دموکراسی ما محسوب میشود."