چکیده:
ماهیت ترس و رابطه ای یادگیری یکی از قدیمیترین و در عین حال ,مهمترین مباحثی است که در حوزة تعلیم و ترییت از دیرباز مور توجه فلاسفه- و روان شناسان تریتی قرار گرفته است. دراین زمینه دو دیدگاه متفاوت مطرح شده است. در دیدگاه نخست گفته میشود که معلم در جریان آموزش و یادگیری صرفا مسوول تدریس و انتقال مطالب به یادگیرندگان است و نه یادگیری آنها. چرا که در تحقق یادگیری عوامل گوناگونی دخالت دارند که معلمی نمیتواند هم آنها را کنترل کند. براین اساس مسوولیت یادگیری پیش از همه به عزم و اراده یادگیرنده و تلاش وی برای یادگیری بستگی دارد. دیدگاه دوم به نوعی رابطه ضروری و الزامی میان یاددهی و یادگیری توجه دارد. در ابن دیدگاه، گفته میشود که تدریس کوششی است که به قصد تحقق یادگیری از سوی معلم طراحی و به اجرا گذاشته میشود. به عبارت دیگر در فرایند آموزش و مسوولیت اصلی برعهد؟ معلم است اوست که با تهیه طرح تدریس مجموعه قعالیتهای یاد دهی - یادگیری را به گونهای سازماندهی و اجرامیکند که هدفهای آموزشی تحقق یافته و تغییرات مورد انتظار در رفتار یادگبرندگان حاصل شود. در این دیدگاه تدرس خوب کمک به خوب یادگرفتن دانشآموزان است و آنها زمانی خوب یاد میگیرند که با نظارت و راهنمایی معلم خود روشها و راهبردهای مناسب را در جربان یادگیری به کار گیرند. بحث درباه این دو دیدگاه و مقایسه نقاط قوت و ضعف هر یک موضوعی است که در این مقاله مطرح شده است. مطالعه این مقاله به ویژه در شرایط کنونی آموزش و پرورش کشور ما که رویکردهای نوین آموزش و یادگیری در رویکردهای سنتی قرار گرقه است و آهسته و آهسته روشهای تدریس فرایند - مدار جانشین روشهای نتیجه - مدار میشود بیش از پیش میتواند مورد استفاده دست اندرکاران تدریس در دانشگاهها و مراکز ترییت معلم قرار گیرد. این مقاله را آقای دکترمحمود مهرمحمدی دانشیار دانشگاه تربیت مدرس و سردییر فصلنامه تعلیم و تربیت. در اختار ویژهنامه روشهای تدریس قرارداده است. که به این وسیله از ایشان سپاسگزاری و قدردانی میشود.
خلاصه ماشینی:
دیدگاه نخست:نفی رابطهء ضروری منطقی یا رابطهء علت و معلولی میان یاددهی و یادگیری فنستر ماخر1از فیلسوفان معاصر تعلیم و تربیت است که به شرح و بسط موضع خود در این زمینه اهتمام ورزیده است و میتوان او را یکی از سخن گویان برجستهء این دیدگاه دانست.
اینکه این فعالیتها به یادگیری منتهی نشده یا اثربخشی لازم را در تحقق یادگیریهای قصد شده نداشته است،البته معلول عوامل دیگری است که چون خارج از تکالیف یا فعالیتهای موضوعهء تدریس است،نباید کارگزار یاددهی یا معلم را در قبال آن پاسخ گو دانست.
تمثیل بسیار گویایی که در چارچوب این دیدگاه دربارهء ماهیت یاددهی و رابطهء آن با یادگیری مورد استفاده قرار میگیرد،تمثیل"مسابقه"7است(6)که به خوبی وابستگی یا رابطهء وجودی-نه علت و معلولی-میان این دو حوزه را روشن میسازد.
2-برقرار ندانستن رابطهء علت و معلولی یا رابطهای منطقا ضروری میان یاددهی و یادگیری یا همان تلقی از ماهیت تدریس که انقطاع و انفصال میان این حوزه و حوزهء یادگیری را مجاز میشمرد،میتواند به عنوان یک پایگاه نظری هم سو با کوششهای ناظر به عملی کردن تدریس(یا به طور کلی تعلیم و تربیت)به حساب آید.
سخن در این است که نفی وجود ارتباط منطقی میان یاددهی و یادگیری در واقع به منزلهء کاستن از پیچیدگیهای ذاتی این حوزه و تدارک دیدن یک پایگاه نظری است که با ساده اندیشی و ساده انگاری بیشتر موجب شتاب جریان نافرجام علمی کردن تدریس یا دست یابی به قواعد و ضوابط به اصطلاح غیر انضمامی30و غیر حساس نسبت به موقعیتهای ویژه31و خصوصا شرایز و ویژگیهای یادگیرندگان برای هدایت جریان تدریس میشود.