چکیده:
واقعنمایی ادراکات بشری که از آن با نام ارزش معلومات یاد کردهاند، از غامضترین
موضوعاتی است که در برهههایی از تاریخ تفکر بشری، موضوع مجادلات فیلسوفان و
اندیشمندان بوده است. در این بارة آرای گوناگونی از اندیشمندان یونان، فیلسوفان
مسلمان و متفکران عصر روشنگری غرب بر جای مانده که حاکی از نوع نگرش ایشان به آدمی،
نفس او و حقیقت علمش است. اندیشمند معاصر، استاد شهید مرتضی مطهری در مواجهه با
اندیشه های نو در این باب و با بهرهبرداری از میراث فلسفة مشاء، اشراق و به ویژه
حکمت متعالیه، تقریری نو از این موضوع ارائه کرده است. او همانند استاد خویش علامه
طباطبایی، علم حضوری را ریشة همة علوم حصولی بشر دانسته و بر این باور است که آدمی
پس از اتصالی حضوری با واقعیات به علم حصولی دست خواهد یافت. آنچه در این نوشتار
خواهید خواند، تبیینی از نظر او در این باره خواهد بود، در ضمن به تفاوتهای ظاهری
این نظر با نظر علامة طباطبایی خواهیم پرداخت.
خلاصه ماشینی:
"علامه دربارة این موجودات مجرد مثالی یا عقلی میگوید: «حاضربوجوده الخارجی للمدرک و ان کان مدرکا من بعید» (همان: ص 239) کلمه «بعید» حکایت ازآن دارد که درک حضوری خود شدت و ضعفی به اندازة استعداد مدرک دارد وآنگاه که مدرک به مرتبهای برسد که از دام توهم رهیده و از توجه به اعتبارات علم حصولی رهایی یابد به شهود عرفانی واصل میشود و در اینجا است که باید به تفاوت بین شهود موجودات مجرد مثالی یا عقلی در تمام علوم حصولی و شهود عرفانی توجه کرد که شهود عرفانی وقتی پدید میآید که آدمی به توهم گرفتار نیاید و از توجه به حقیقت علمش باز نماند بلکه حقیقت علم را آن گونه که هست دریابد، استاد مطهری در این باره میگوید: و اگرحرف عرفا را بپذیریم که از طریق درون خودش یک اتصال واقعی با تمام عالم هستی دارد (که قطعا همین جور است) میتوانیم بگوییم که انسان میتواند حقیقت همة اشیا را درک کند آنها میگویند این «خود» واین «من» ی که تو الان داری در زیر این من، منهای دیگری خفته است که آن منها از این من جدا نیستند منتها تو باید با عمل خودت به اصطلاح از این شعور آگاهت بروی به درون شعور ناآگاهت این (خود) که تو الان میبینی «خود» فردی تو است."