خلاصه ماشینی:
"ق. ]، به هنگام تفسیر فصول تمهیدی کتاب الأربعة (ج 1، ص 2)بطلمیوس، میگوید: همان چیز را بقراط در اشاره به صناعت طب، آنگاه که میگوید»وقت تنگ است»، به ما میفهماند؛زیرا منظور وی، آنچنانکه جالینوس توضیح داده، این است که نظر به اینکه عنصر به یک حال واحد ثابت میماند، وقت ما بیش از حد تنگ است...
رازی فراموش کرده است که اگر تنگی وقتی نبود که به سبب متحلل بودن تن آدمی، جزئیاتی از این صناعت باید در آن وقت تنگ به عمل آید، بخشهای این صناعت به شاخههایی منشعب نمیشد که برای وقوف بر یکایک آنها، به مدت درازی نیاز هست لذا میتوان گفت که چون یک شخص واحد نمیتواند بر همه جزئیات صناعت پزشکی احاطه یابد، رواست که این صناعت بر عهده اشخاص بسیاری افتد، چنانکه[مثلا]یکی پزشک، دیگری جراح و دیگری چشم پزشک یا رگزن(قاصد) یا شکستهبند شوند و بدینسان جملگی، بخشهای صناعت را در خود جمع آورند.
گویی ابقراط میخواهد بگوید: اگر بپذیریم که تصمیمگیری و داوری از طریق قیاس با مقدمه کلی، به سبب شروط بسیار لاحق بدان، دشوار است، پس نظر شما درباره تصمیمگیری به روش اصحاب تجربه چیست، که بدون یک(عامل)کلی موحد، از امری جزئی به امر جزئی دیگری میروند؟استدلال ابقراط را میتوان به عبارتی دیگر چنین بیان کرد: تجربهگرایی خطرناک است، و تصمیمگیری در ارتباط با آن، بدون استفاده از قیاس، دشوار.
این دو توضیح از همه پذیرفتنیترند:گفته شده است که مقصود (ابقراط)این بوده است که توضیح دهد چرا این گونه روش آموزش، یعنی روش فصولی، را به کار برده است، چون که بیان جامع ولی کوتاه آنچه وی در خاطر داشت، برای کسانی که میخواستند صناعت طویلی را در عمری کوتاه بیاموزند، از روشهای دیگر سودمندتر بود..."