خلاصه ماشینی:
"ابتدا،هیچ یک ا دو مکتب ذکر شده در بررسیهای ارتباطات به تنهایی این قدرت را ندارند که مفهوم گستردهای چون ساختار اجتماعی واقعیت را با توجه به رسانههای جمعی بازشناسی کنند مگر اینکه مفهومی «جدلی» (Dialectical) یا مبتنی بر تأثیر و تأثر متقابل اجزا با یکدیگر را در نظر آورند؛این بدان معناست که باید تأثیر و تأثر متقابل بین افراد،جامعه و فرهنگ،همگی موردنظر باشد.
برای درک چگونگی شکلگیری ساختار اجتماعی واقعیت،میتوان تمایزی چشمگیر میان سه قسم از واقعیت که در به کارگیری این فراگرد جدلی وجود دارد را مورد توجه قرار داد:نخست،واقعیت اجتماعی عینی،که با واقعیات و تجربیات ملموس و مشهود فرد انطباق دارد و او را با دنیای عینی پیرامون او پیوند میدهد و زمینه مقابله با آنها را برای او پدید میآورد.
به علاوه،این تقسیمبندی اجازه بسط و گسترش این مفهوم را میدهد که رویکرد کلنگر میتواند به عنوان چارچوب نظری هر دو روش پژوهشی در نظر گرفته شود و ادغامی میان آنها پدید آورد و از سوی دیگر به مطالعه نظاممند تأثیر متقابل رسانههای جمعی و ساختار اجتماعی واقعیت بپردازد.
سؤال اساسی که به وسیله آنان مطرح میشود این است:«به چه میزانی محتوای رسانههای جمعی بر ادراکات فرد در واقعیت اجتماعی اثر میگذارد؟» در یک مطالعه گسترده درباره اثر تلویزیون بر واقعیت ذهنی«هاوکینز» (Hawkins) و«پینگری» (Pingree) آشکارا به این واقعیت دست یافتهاند که بیشتر مطالعات در این زمینه بر عناصر واقعیت اجتماعی متمرکز بوده که به تجارب روزمره افراد نزدیک است؛مثلا،ترس از راه رفتن به تنهایی در شب، ادارک نقشهای خانواده،تصورات ذهنی مربوط به سالمندان و عدم اطمینان میان افراد."