چکیده:
پس از انقراض حکومت بهمنیان در دکن ، پنج حکومت جدید بر ویرانه های این حکومت تاسیس شد. یکی ازاین حکومت ها، حکومت قطب شاهیان بود که توسط سلطان قلی قطب شاه در سال 918 ق بنیان گذاری شد.سلطان قلی پس از تاسیس حکومت ، تصمیم گرفت قلمرو حکومتش را توسعه دهد. این امر، کشمکش های سیاسی و نظامی او را با همسایگانش در پی داشت . از آن جا که قلمرو حکومت قطب شاهیان از شمال وجنوب ، مجاور قلمرو حکام هندو بود، سلطان قلی تصمیم گرفت تا جهت حملات خود را به سوی سرزمین هندوها قرار دهد، اما حوادث بعدی سلطان قلی را مجبور کرد به رغم میلش با حکام مسلمان نیز وارد جنگ شود. در دوره جانشینان او نیز این مناسبات سیاسی ـ نظامی با شدت و ضعف ادامه داشت و پیوسته برخی ازاین حکومت ها علیه دیگری با هم متحد می شدند و این حکام مسلمان در زمان حکومت ابراهیم قطب شاه باهم متحد شده ، توانستند حکومت هندوی ویجانگر را منقرض کنند. گرچه پس از انقراض این حکومت نیزمجددا اختلافات خود را از سر گرفتند تا این که تقریبا از اوایل دوران حکومت محمد قلی قطب شاه ، دوره آرامش نسبی در دکن برقرار شد.
خلاصه ماشینی:
باید توجه داشتکه سلطان محمود هنوز بر مسند قدرت بود که سلطان قلی استقلال خود را اعلامکرد، لذا میتوان تصور کرد که ملاحظات سیاسی ـ نظامی بیشتر در تصمیم او دخیلبوده است، چرا که در سال 895 ق که دیگر حکام محلی دکن اعلام استقلال کردند،او تازه در گلکنده مستقر شده و وسعت و امکانات قلمرو او کمتر از دیگر حکام تابعبود 3 ، لذا آنچه در آن زمان بیشر برای او اهمیت داشت تثبیت و تحکیم قدرتش درمنطقه بود، نه اعلام استقلال.
حاکم آنجا، جعفر بیک کهاز پسر عموهای قطب الملک بود، تمام نیروهای خود را در محافظت از قلعه به کار میر عالم، همان، ص 56-58 و تاریخ سلطان محمد قطب شاه، مقاله اول.
وقتی سلطان قلی از این ماجرا آگاهی یافت به طرف گلکنده حرکت کرد وچون به نزدیکی آنجا رسید نامهای نزد عادل شاه فرستاد و از او خواست که برایمنافع غیر مسلمانان بین مسلمانان خونریزی ایجاد نکند، اما عادل شاه که چشمطمع به خراج کشتنرای داشت و نیز درصدد بود تا قلمروش را توسعه بدهد،پیشنهاد قطب المک را نپذیرفت.
3 در خلالاین جنگ وقتی شاهمیر طباطبایی همراه نظام شاه، مشغول محاصره قلعه نلدرک، 4 از قلاع تحت تصرف عادل شاه بود، سلطان ابراهیم بیمار شد و در ربیعالثانی سال سیدعلی عزیزالله طباطبا، همان، ص 447ـ452 و تاریخ سلطان محمد قطب شاه، مقاله سوم.